English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he looks brave U او شجاع بنظر میرسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
this story is improbable U این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
he is a stranger to me U بنظرم میرسد
it occurs to me that U بنظرم میرسد که
me seems U بنظرم میرسد
it seem to me U بنظرم میرسد
meseems U چنین بنظرم میرسد
He sounds angry. U او عصبانی به نظر میرسد.
we learnt from london that U از لندن خبر میرسد
methinks U بنظرم چنین میرسد
bravest U شجاع
manful U شجاع
braves U شجاع
braving U شجاع
braw U شجاع
valorous U شجاع
hydra U شجاع
hydrae U شجاع
braved U شجاع
stark U شجاع
gallant U شجاع
starker U شجاع
braver U شجاع
intrepid U شجاع
bold U شجاع
boldest U شجاع
bolder U شجاع
starkly U شجاع
brave U شجاع
starkest U شجاع
pondweed U بکجور جلبک که در استخرهابهم میرسد
it seems to me he is lying U بنظرم میرسد دروغ میگوید
tidewater U اب جزر ومد که بخشکی میرسد
in my opinion U بنظر من
alpha hydri U الفا- شجاع
valiantly U شجاع نیرومند
valiant U شجاع نیرومند
soldierlike U شجاع درخورسرباز
cool as a cucumber <idiom> خونسرد و شجاع
galliard U دلیر شجاع
epsilon hydrae U اپسیلون- شجاع
alphard U الفا-شجاع
buck up U شجاع شدن
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
clapboards U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
clapboard U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
spalls U تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
seems U بنظر امدن
seemed U بنظر امدن
purported U بنظر امدن
purport U بنظر امدن
seem U بنظر امدن
beseem U بنظر امدن
looking U بنظر اینده
purports U بنظر امدن
purporting U بنظر امدن
as brave as a lion <idiom> U مثل شیر [شجاع]
pip squeak U نارنجکی که صدای ان مانندPIP-SQUEAK بگوش میرسد
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
look black U متغیر بنظر امدن
blurs U نامشخص بنظر امدن
hulk U بزرگ بنظر رسیدن
hulks U بزرگ بنظر رسیدن
blurring U نامشخص بنظر امدن
blurred U نامشخص بنظر امدن
blur U نامشخص بنظر امدن
beseem U مناسب بنظر امدن
face value <idiom> U بنظر با ارزش رسیدن
So it appears ( looks , seems ) that … U اینطور بنظر می آید که ...
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
bield U شجاع شدن دفاع کردن
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
She has a foreign appearance. U ظاهرش خارجی بنظر می آید
To bring something to someones notice ( attention ) . U چیزی را بنظر کسی رساندن
Playing football is not my idea of fun . U فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
to lool black U خشمگین یا متغیر بنظر امدن
the price was not reasonable U بهای ان معقول بنظر نمیرسید
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
The two parties seem irreoncilable. U طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
have the last laugh <idiom> U باعث احمق بنظر رسیدن شخص
He seems to have a vulgar tongue. U آدم دهن دریده ای بنظر می آید
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss . U رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
may it please your excellency U اگر بنظر جنابعالی خوش ایندباشد
fish story U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
cumulo nimbus U ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
fish meal U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
He is a capable man . he is a man of ability . بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
you do not seem well U گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
turn the tide <idiom> U چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
long shot <idiom> U شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
zero lash U شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar the pill <idiom> U چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com