Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lug
U
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugged
U
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugging
U
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugs
U
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rainwash
U
شستشوی چیزی بوسیله باران
to buy something at an auction
U
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
towline
U
طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
wherewithal
U
چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست
photosensitize
U
بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
fescue
U
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
poles
U
دسته بلند چیزی
pole
U
دسته بلند چیزی
heuristic reason
U
دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
appendixes
U
اویزه
appendix
U
اویزه
pendants
U
اویزه
ear drop
U
اویزه
pendant
U
اویزه
cast pearls before swine
<idiom>
U
از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
dragrope
U
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
appendectomy
U
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
mounting
U
دسته و پشت بند دسته شمشیر
nosegay
U
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
U
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
sorted
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته شدن
classify
U
دسته دسته کردن
sort
U
دسته دسته کردن
trooped
U
دسته دسته شدن
trooping
U
دسته دسته شدن
sorts
U
دسته دسته کردن
windrow
U
دسته دسته کردن
distribute
U
دسته دسته کردن
assort
U
دسته دسته کردن
troop
U
دسته دسته شدن
group
U
دسته دسته کردن
regiment
U
دسته دسته کردن
regiments
U
دسته دسته کردن
streams of people
U
دسته دسته مردم
shoals of people
U
دسته دسته مردم
they came in bands
U
دسته دسته امدند
in detail
U
مفصلا دسته دسته
scores of people
U
دسته دسته مردم
groups
U
دسته دسته کردن
sect
U
دسته دسته مذهبی
sects
U
دسته دسته مذهبی
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
coaction
U
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
to form into groups
U
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
bundles
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundle
U
متمرکز کردن دسته کردن دسته
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
perprep
U
بوسیله
with
U
بوسیله
per
U
بوسیله
by the instrumentality of
U
بوسیله
by dint of
U
بوسیله
wherewithal
U
که بوسیله ان
whereby
U
که بوسیله ان
at the hand of
U
بوسیله
via
U
بوسیله
thruogh the a of
U
بوسیله
by
U
بوسیله
of
U
بوسیله
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
by the f.
U
بوسیله لمس
municipally
U
بوسیله شهرداری
hydrolysis
U
تجزیه بوسیله اب
per pais
U
بوسیله مملکت
per pais
U
بوسیله کشور
electrically
U
بوسیله برق
by depty
U
بوسیله نماینده
hydromancy
U
تفال بوسیله اب
by wire
U
بوسیله تلگراف
pours
U
تراوش بوسیله ریزش
in propria persona
U
بوسیله خود شخص
postage
U
حمل بوسیله پست
phototypography
U
چاپ بوسیله عکسبرداری
intuitively
U
بوسیله درک مستقیم
infiltration
U
پالایش بوسیله تراوش
brew
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
baptizing
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
brewed
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
hydromancer
U
تفال زننده بوسیله اب
brews
U
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
churn
U
بوسیله اسباب گردنده
hydrolyze
U
بوسیله اب تجزیه شدن
churned
U
بوسیله اسباب گردنده
churns
U
بوسیله اسباب گردنده
photogelatin process
U
چاپ بوسیله ژلاتین
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
to pick thanks
U
بوسیله سخن چینی
electromotive
U
متحرک بوسیله برق
aerotherapeutics
U
معالجه بوسیله هوا
aeromancy
U
تفال بوسیله هوا
pipage
U
ترابری بوسیله لوله
pipe down
U
بوسیله شیپور یا نای
baptized
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
electric chair
U
اعدام بوسیله برق
pour
U
تراوش بوسیله ریزش
dragonnades
U
بوسیله سواره نظام
pipeage
U
ترابری بوسیله لوله
windswept
U
بوسیله باد جاروشده
baptize
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
to scent out
U
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
baptising
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
eluviation
U
انتقال بوسیله بادوباران
baptises
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
sent via e-mail
U
بوسیله ایمیل فرستاده شد
semaphore
U
مخابره بوسیله پرچم
poured
U
تراوش بوسیله ریزش
diathermy
U
معالجه بوسیله حرارت
baptizes
U
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
pouring
U
تراوش بوسیله ریزش
lapped joint
U
اتصال بوسیله پوشش
traingulation
U
پیمایش بوسیله مثلثات
seagirt
U
محصور بوسیله دریا
patents
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
windblown
U
در حرکت بوسیله باد
patented
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
galvanography
U
روی مس بوسیله اندودکهربایی
patenting
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patent
U
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
grout stop
U
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
electrotype
U
بوسیله برق چاپ کردن
the block
U
مردن بوسیله گردن زنی
platinotype
U
عکاسی بوسیله املاح پلاتین
shield
U
بوسیله سپر حفظ کردن
incuse
U
نقش شده بوسیله چکش
cathodogeaph
U
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
latch
U
بوسیله کلون محکم کردن
shields
U
بوسیله سپر حفظ کردن
carbon arcwelding
U
جوش قوسی بوسیله کربن
roentgenoscopy
U
معاینه بوسیله اشعه مجهول
in law
U
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
seaborne
U
بوسیله کشتی حمل شده
photocopies
U
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
hit wicket
U
انداختن میله بوسیله خودتوپزن
photocopying
U
رونوشت برداری بوسیله عکاسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com