English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
idols of the theatre U اوهام ناشی از اصول و قواعدمنطقی و فلسفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
neological U ناشی از تجد د مذهبی وابسته به اصول نوین یاواژه سازی در زبان
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
nimbus U اوهام
idoliom U اوهام
fanciful U پر اوهام
nimbuses U اوهام
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
philosophical U فلسفی
skepsisŠskepticŠetc U شک فلسفی
scepsis U شک فلسفی
philosophic U فلسفی
cloud-cuckoo-land U سرزمین اوهام
idols of the cave U اوهام شخصی
idols of the tribe U اوهام جنسی
idols of the tribe U اوهام بشری
disillusion U رفع اوهام
disillusions U رفع اوهام
disillusioning U رفع اوهام
poetico philosophic U شعری و فلسفی
philosophical psychology U روانشناسی فلسفی
philosophises U فلسفی کردن
philosophising U فلسفی کردن
philosophize U فلسفی کردن
philosophizing U فلسفی کردن
philosophized U فلسفی کردن
philosophised U فلسفی کردن
philosophizes U فلسفی کردن
aristotelianism U سیستم فلسفی ارسطو
sect U مکتب فلسفی بخش
sects U مکتب فلسفی بخش
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
hegelianism U مکتب فلسفی هگل فیلسوف المانی
halucinogenic U مواد مخدره ایکه ایجاد اوهام وهذیان میکند
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
platonize U پیروی از روش افلاطونی استدلال فلسفی افلاطونی کردن
hallucinate U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinated U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
teachings U اصول
teaching U اصول
principles U اصول
nitty-gritty U اصول
technic U اصول
doctrine U اصول
doctrines U اصول
roots U اصول
root U اصول
tenet U اصول
ism U : اصول
ism U اصول
principles of religion U اصول مذهب
roots and branches U اصول وفروع
monopolism U اصول انحصار
methodologies U علم اصول
kinesiology U اصول مکانیزم
copernician system U اصول کپرنیک
principles of economy U اصول اقتصاد
theory U اصول نظری
creationism U اصول افرینش
theories U اصول نظری
doctrines U اصول حکمت
denial measures U اصول ممانعت
methodology U علم اصول
dogma U اصول عقاید
prineipal parts U اصول فعل
relativity principles U اصول نسبیت
system U روش اصول
system U اصول وجود
systems U روش اصول
systems U اصول وجود
tenet U اصول مرام
modernism U اصول امروزی
chung shin U اصول تکواندو
grimacing U ادا و اصول
banking principles U اصول بانکداری
constitutionalism U اصول مشروطیت
tenets U اصول مسلم
politics U اصول سیاسی
monopolosm U اصول انحصار
grimace U ادا و اصول
grimaced U ادا و اصول
grimaces U ادا و اصول
rational principle U اصول عقلیه
doctrine U اصول حکمت
general principles U اصول کلی
abolitionist U اصول بردگی
mormonism U اصول mormon ها
mutualism U اصول همکاری
economic principles U اصول اقتصادی
accounting principles U اصول حسابداری
functional U اصول مبادی
principles of economics U اصول اقتصاد
technics U اصول فنی
naziism U اصول نازی
communism U اصول اشتراکی
dogmas U اصول عقاید
technologically U اصول فنی
nazism U اصول نازی
technological U اصول فنی
neodoxy U اصول نوین
Catholicism U اصول مذهب کاتولیکی
individualism U اصول استقلال فردی
gradualism U رعایت اصول تدریج
musically U مطابق اصول موسیقی
naturalistic U موافق با اصول طبیعی
telephone switching technique U اصول اتصالات تلفنی
technically U مطابق اصول فنی
moralist U معتقد به اصول اخلاق
scientifically U موافق اصول علمی
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
anomy U بی توجهی به اصول دین
revivalism U اصول بیداری مذهبی
rationale U توضیح اصول عقاید
anomie U بی توجهی به اصول دین
asceticism U اصول ریاضت و مرتاضی
sail close to the wind U اندکی از اصول تجاوزکردن
mouthing U ادا و اصول در اوردن
liberalism U اصول ازادی خواهی
mouths U ادا و اصول در اوردن
mouthed U ادا و اصول در اوردن
mouth U ادا و اصول در اوردن
moralists U معتقد به اصول اخلاق
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
probity U پیروی دقیق از اصول
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
mutualist U طرفدار اصول همدستی
image shearing principle U اصول برش تصویر
pauli U اصول مذهبی پولس
economization U رعایت اصول اقتصادی
planning principles U اصول برنامه ریزی
democratism U اصول حکومت ملی
Euclid's Elements U اصول اقلیدس [ریاضی]
Protestantism U اصول ایین پروتستانت
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
fourteen points U اصول چهارده گانه
hedonics U اصول خوشی ولذت
ex post facto U شامل اصول گذشته
hierarchism U اصول سلسله مراتب
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
household art U اصول خانه داری
fascism U اصول عقاید فاشیست
principle of criminal procedure U اصول محاکمات جزائی
to pull a wry face U اداو اصول دراوردن
to do v to one's principles U برخلاف اصول خودرفتارکردن
monarchism U اصول سلطنت مستقل
psychologism U پیروی از اصول روانی
code of procedure U قانون اصول محاکمات
civil procedure U اصول محاکمات حقوقی
manichaeanism U اصول فلسفه مانی
principled U دارای اصول وعقاید
principle of civil litigation U اصول محاکمات مدنی
modernism U اصول تجدد نوگرایی
counter current principle U اصول جریان متقابل
principles of economics U اصول علم اقتصاد
principles of islamic economics U اصول اقتصاد اسلامی
they are t of their doctrines U موافب اصول خودمی باشند
kinesiological principle U اصول حرکت شناختی بدن
sanitation U مراعات اصول بهداشت بهسازی
modernists U هوا خواه اصول امروزی
modernist U هوا خواه اصول امروزی
democratically U بر طبق اصول حکومت ملی
spiritualist U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists U طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
hockey U چوگان بازی با اصول فوتبال
moral philosophy U اصول اخلاق ایین رفتار
moralism U رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
vigilantism U پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
inartistic U فاقد اصول هنری بی هنر
the low of criminal procedure U قانون اصول محاکمات جزایی
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
feudalist U طرفدار اصول ملوک الطوایف
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
syndicalism U پیروی از اصول اتحادیه صنفی
evolutionism U اصول ترقی و تکامل تدریجی
literacy U فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
principled U اصولی پای بند اصول
encyclopaedism U اصول نویسندگان دایره المعارف
anglicanism U اصول و انتقادات کلیسای انگلیس
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
rascalism U اصول بی شرفی وحقه بازی
techniques U اصول مهارت روش فنی
revivalist movement U جنبش اصول بیداری مذهبی
collectivist U هواخواه اصول اجتماعی درزندگی
technique U اصول مهارت روش فنی
presbyteral U طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
toryism U اصول وعقاید حزب محافظه کار
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
prettyism U اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
physico theology U حکمت الهی موافق اصول طبیعی
convictism U اصول گماشتن گناهکاران بکارهای سخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com