English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Boxing Day U اولین روز کار بعد از عید کریسمس که طی آن به پستچی و کارمند و غیره هدیه میدهند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
first in first out U صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
mail orderly U پستچی
posted U نامه رسان پستچی
letter carrier U نامه رسان پستچی
posts U نامه رسان پستچی
post- U نامه رسان پستچی
post U نامه رسان پستچی
fifo U روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
first strike U اولین ضربت در اولین حمله
fifo U اولین صادره از اولین وارده
staffed U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staffs U با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
Xmas U کریسمس
christmastide U ایام کریسمس
Christmas Island U جزیرهی کریسمس
christmas pudding U پودینگ کریسمس
Christmas is two weeks away . U دوهفته به کریسمس مانده
Christmas Eve U روز و به ویژه شب پیش از کریسمس
Christmas biscuit [British] U بیسکویت مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Christmas cookie [American] U بیسکویت مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
fifo U که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
Christmas cookie [American] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
Christmas biscuit [British] U شیرینی بیسکویتی مخصوص کریسمس [غذا و آشپزخانه]
donation U هدیه
presented U هدیه
presenting U هدیه
handsel U هدیه
presents U هدیه
gift U هدیه
gifts U هدیه
present U هدیه
endowments U هدیه
offerings U هدیه ها
propine U هدیه
endowment U هدیه
donations U هدیه
token U هدیه کوچک
meal offering U هدیه اردی
donating U هدیه دادن
donates U هدیه دادن
donated U هدیه دادن
donate U هدیه دادن
gifts U هدیه دادن
donor U هدیه کننده
donors U هدیه کننده
meat offering U هدیه اردی
bestow U هدیه کردن
give [a present] U هدیه دادن
greek gift U هدیه یونانی
gift of nature U هدیه طبیعت
gift U هدیه دادن
bestow U هدیه دادن
donee U گیرنده هدیه
give [a present] U هدیه کردن
endow U هدیه کردن
donate U هدیه کردن
ex voto U هدیه یا پیشکشی
endow U هدیه دادن
unashamed U افرادیکهکارهایعجیبانجام میدهند
When will be supper? U کی شام میدهند؟
oblatory U مبنی بر نذر یا هدیه
keepsake U هدیه یادگاری یادبود
This is a gift. این یک هدیه است.
keepsakes U هدیه یادگاری یادبود
guard cell U گیاهی را تشکیل میدهند
Wrap it up in gift paper. U آنرا در کاغذ هدیه بپیچید
empty handed U بدون هدیه دست خالی
boarding house U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
spadework U کاری که با بیل انجام میدهند
they give it a good scrub U خوب انرا مالش میدهند
boarding houses U جایی که در آن اطاق و غذا میدهند
pig's wash U گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pigwash U گنداب اشپزخانه که بخوکان میدهند
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
handbill U اعلانی که بدست مردم میدهند
handbills U اعلانی که بدست مردم میدهند
member of staff U کارمند
white collar employee U کارمند
employee U کارمند
understaffed U کم کارمند
official U کارمند
inquisitionist U کارمند
jobholder U کارمند
member U کارمند
members U کارمند
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
console table U میزی که پایههای کج داردوبه دیوارتکیه میدهند
vouchee U کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
sea pass U پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
haematogen U دارویی که برای چاره کم خونی میدهند
goffer U اهنی که باان توری راچین میدهند
recruits U کارمند تازه
personnel selection U کارمند گزینی
employee U مستخدم زن کارمند
recruiting U کارمند تازه
office-holders U کارمند دولت
recruited U کارمند تازه
white-collar U کارمند دفتری
staffer U کارمند اداره
office-holder U کارمند دولت
recruit U کارمند تازه
white collar U کارمند دفتری
staffers U کارمند اداره
probationer U کارمند استاژ
civil servant [British E] U کارمند دولت
official U کارمند دولت
probationers U کارمند استاژ
incorporator U کارمند اتحادیه
insider U کارمند داخلی
insiders U کارمند داخلی
contact field technician U کارمند فنی
officer U کارمند دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
clerk U دفتردار کارمند
clerks U دفتردار کارمند
employe U مستخدم زن کارمند
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
fascicule U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
fasciculus U دستهای ازرشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
fascicle U دستهای از رشتههای عضلانی که عضله را تشکیل میدهند
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
rtegistrar U کارمند اداره ثبت
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
salaried U کارمند حقوق بگیر
officer U مامور کارمند اداری
timekeepers U کارمند ثبت اوقات
timekeeper U کارمند ثبت اوقات
officers U مامور کارمند اداری
gasmen U کارمند ادارهی گاز
gasman U کارمند ادارهی گاز
probationers U کارمند تحت ازمایش
probationer U کارمند تحت ازمایش
understaffed U دچار کمبود کارمند
town clerk U کارمند شهرداری یافرمانداری
Please accept this gift as a mark of my friendship. U لطفا"این هدیه رابعلامت ونشانه دوستی من بپذیرید
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
corody U لباس وغذا وغیره که موسسات خیریه به محتاجان میدهند
wedding cake U کلوچهای که در عروسی به مهمانان میدهند و برای دوستانی ....میفرستند
page of presence U لقب هایی که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
clerk U کارمند دفتری فروشنده مغازه
clerks U کارمند دفتری فروشنده مغازه
mezereum U پوست ماذریون که در داروسازی برای اوردن خوی و پیشاب میدهند
long pull U اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
page of bonour U لقب هایی است که به برخی گماشتگان خانواده سلطنتی میدهند
coffee-table books U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
bread-board U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
coffee-table book U کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
bread-boards U تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
registrars U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
registrar U کارمند اداره ثبت مدیر دروس
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
music stands U میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
letter card U کاغذ پستی تا شده که لبههای چسب دارانرابهم چسبانده به پست میدهند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
ostensorium U فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
airing cupboard U قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
decisions U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
actuating horns U اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
monstrance U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
out of step U دو یا چند سری پالسهای دیجیتال یا سایر پدیدههای ناپیوسته با فرکانسهای یکسان که در زمانهای متفاون رخ میدهند
initiatory U اولین
initial U اولین
headmost U اولین
initialled U اولین
initials U اولین
initialling U اولین
initialed U اولین
initialing U اولین
betimes U در اولین فرصت
initials U اولین یا در ابتدا
initialled U اولین قسمت
seconds U که پس از اولین می آید
initials U اولین امضاء
initialling U اولین قسمت
immediate destination U اولین مقصد
initialled U اولین امضاء
initialling U اولین یا در ابتدا
initialling U اولین امضاء
initials U اولین قسمت
seconding U که پس از اولین می آید
seconded U که پس از اولین می آید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com