English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
How do you predict(view)the situation? U اوضاع را چگونه می بینی ؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
weather forecast U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts U پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
how far <adv.> U چگونه
to what extent <adv.> U چگونه
in what way <adv.> U چگونه
wherethrough U چگونه
in what manner U چگونه
how <adv.> U چگونه
whence comes it that...? U چگونه
how U چگونه
of what kind is it ? U چگونه است
how fares it ? U چگونه میگذرد
how do you do U چگونه اید
how fares it with ? U چگونه میگذرانند
how fare you ? U چگونه میگذرانید
pug nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub-nosed U دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
five fundamental economic questions U چگونه تولید شود
five fundamental economic questions U و چگونه توزیع شود
how do matters stand? U وضعیت چگونه است
conditions U اوضاع
circumstances U اوضاع
how shall we proceed U چگونه باید اقدام کرد
i marvel how he has fled U در شگفتم که چگونه گریخته است
vicissitudes of time U تغییر اوضاع
conditions U شرایط اوضاع
weathers U اوضاع جوی
weathered U اوضاع جوی
actual state of affairs U اوضاع فصلی
weather U اوضاع جوی
actual state of affairs U اوضاع کنونی
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
anarchic U مربوط به اشفتگی اوضاع
climate U ناحیه اوضاع جوی
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
climates U ناحیه اوضاع جوی
low water mark U منتهای بدی اوضاع
it is quite another story now U اوضاع اکنون دگرگون
anarchical U مربوط به اشفتگی اوضاع
the lie of the land U چگونگی اوضاع مهثب
In the light of present circumstances. U باتوجه به اوضاع کنونی
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents). U اوضاع آبستن حوادث است
how are you U چگونه اید احوال شماچطوراست حال شماچگونه است
geophysics U علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
protohistory U مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
How do you think the changes will affect you? U فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
The people wondered how the contraption worked. U مردم در شگفت بودند که این ابتکار چگونه کار می کرد.
septum U حفرههای بینی پره بینی
Whistle past the graveyard <idiom> U تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
boxes U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
box U وسیلهای که تابعی را بدون اینکه کاربر آن بداند چگونه انجام میدهد
opportunism U به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
sonde U اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer U استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
anticipated stock losses U تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
physiographic U وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
predicting interval U فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
rabal U روش تعیین اوضاع جوی به وسیله بالنهای هواسنجی روش استفاده از پیامهای هواسنجی
snivelling U اب بینی
hand reading U کف بینی
snivels U اب بینی
snivelled U اب بینی
the handle of the face U بینی
nasally U از بینی
mucus of the nose U اب بینی
cross eye U کج بینی
chiromancy U کف بینی
neb U بینی
noses U بینی
night bilndness U شب بینی
nose U بینی
sniveling U اب بینی
cross eye U دو بینی
rhinologist U بینی
graphology U خط بینی
rheum U اب بینی
pecker U بینی
palmistry U کف بینی
nozzle U بینی
snoot U بینی
snot U اب بینی
sniveled U اب بینی
snivel U اب بینی
double vision U دو بینی
nozzles U بینی
flat nosed U پهن بینی
fortune telling U طالع بینی
erythropsia U سرخ بینی
forcasting U پیش بینی
forecasting U پیش بینی
second sight U دور بینی
hawk nose U بینی قوشی
optimism U خوش بینی
ornithoscopy U مرغ بینی
haemoscopy U خون بینی
foresight U پیش بینی
genethlilogy U زایچه بینی
genethlilogy U طالع بینی
optimism U نیک بینی
pessimistically U ازروی بد بینی
fastidiousness U باریک بینی
false pride U خود بینی
megalomania U خودبزرگ بینی
augury U پیش بینی
auguries U پیش بینی
myopia U نزدیک بینی
nasal U مربوط به بینی
nasal U وابسته به بینی
worldview U جهان بینی
stricture U باریک بینی
strictures U باریک بینی
prediction U پیش بینی
crystal gazing U بلور بینی
conchoscope U بینی بین
biopsy U زنده بینی
clear sightedness U روشن بینی
predictions U پیش بینی
abdominos'copy U شکم بینی
soothsayer U فال بینی
world view U جهان بینی
My nose is running. U از بینی ام آب می آید
self imprtance U خود بینی
scintillating scotoma U اخگر بینی
rhiopharyngeal U بینی حلقی
rhinoscope U بینی نگر
rhinology U بینی شناسی
rhinal U وابسته به بینی
retinoscopy U شبکیه بینی
quillet U باریک بینی
prospectiveness U پیش بینی
priggism U اندک بینی
priggery U خود بینی
prevision U پیش بینی
pregiurement U پیش بینی
polyopia U چند بینی
platyrrhine U پهن بینی
snuffer U سوراخ بینی
soothsaying U فال بینی
spectroscope U طیف بینی
xanthopsia U زرد بینی
weltanschauung U جهان بینی
nose leather U چرم بینی
vibrissa U موی بینی
to read people's hands U کف بینی کردن
to blow nose U گرفتن بینی
the two nostrils U دو سوراخ بینی
the tip of the nose U نوک بینی
telegnosis U غیب بینی
subtility U باریک بینی
strology U زایجه بینی
stereoscopic U برجسته بینی
spectroscopy U طیف بینی
perspicuity U تیز بینی
perspicuity U روشن بینی
near sight U نزدیک بینی
myopy U نزدیک بینی
mucus of the nose U مخاط بینی
moon blindness U روز بینی
microscopy U ریز بینی
microscopy U ذره بینی
megalopsis U درشت بینی
megalopsia U درشت بینی
macropsia U درشت بینی
lookahead U پیش بینی
long siht U دور بینی
localism U کوته بینی
lenticular U ذره بینی
laryngoscopy U حنجره بینی
keenness of sight U تیز بینی
near sightedness U نزدیک بینی
paranasal U نزدیک بینی
nares U مجراهای بینی
perdict U پیش بینی
ozena U قرحه بینی
outsight U فاهر بینی
outsight U برون بینی
otoscopy U گوش بینی
night bilndness U روز بینی
nearsightedness U نزدیک بینی
nasute U گنده بینی
nassal U وابسته به بینی
nasoscope U بینی بین
nasology U مبحث بینی
nasolabial U وابسته به لب و بینی
nasitis U اماس بینی
nasion U بیخ بینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com