English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
her U اورا
he was sent to england U اورا فرستادندبانگلستان
they proclaimed him sovereign U جلوس اورا
they intended to kill him U میخواستند اورا بکشند
they intended to kill him U قصدکشتن اورا داشتند
out with him U اورا بیرون کنید
i had a great wish to see him U داشتم که اورا به بینم
They consider him as an outsider . U اورا غریبه بحساب می آورند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
I wish I could meet ( see ) her . U کاش می توانستم اورا ببینم
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
He is called by this name. U اورا به این رسم می خوانند
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
They gave him a sound thrashing . U اورا کتک مفصلی زدند
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
He was not admitted to the university. U اورا به دانشگاه راه ندادند
We havent seen him for ages. U سالهاست اورا ندیده ایم
Such extravagances ruined him. U این ولخرجی ها اورا زمین زد
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
Providence watches over him. U از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
they a his death to poison U مرگ اورا ازخوردن زهرمی دانند
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
I gave him a piece of my mind . I told him off. I gave him a good dressing down . U اورا شستم وگذاشتم کنار ( پر خاش )
She was pretty when I saw her at close quarters . U از نزدیک که اورا دیدم خوشگه بود
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
the churach built him up U کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
diver's mate U یار اب باز که اورا ازاب بالا می کشد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
To squash someone . U تو دهن کسی زدن ( اورا خاموش وخفه کردن )
that book will immortalize him U ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
to hold any one to ransom U کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
antigone U دختری که همراه پدر نابینای خود به اتیکا رفت و تا زمان مرگ پدرش اورا خدمت کرد
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
retaining fee U وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
player [American E] U زن دنبال کن
parsmip nose U دنبال چه
attachment U دنبال
pope's nose U دنبال چه
philanderer U زن دنبال کن
philanderers U زن دنبال کن
dangler U دنبال رو
pick-up artist U زن دنبال کن
in the wake of U در دنبال
rearing U دنبال
reared U دنبال
pursuits U دنبال
pursuit U دنبال
rears U دنبال
pickup artist U زن دنبال کن
rear U دنبال
they rejected his proposition U پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
reopen U دنبال کردن
chaser U دنبال کننده
chasing U دنبال کردن
chasers U دنبال کننده
chases U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
chase U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
trace U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
pursues U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
continuator U دنبال کننده
reopened U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
give chase U دنبال کردن
graph follower U دنبال گر گراف
continue U دنبال کردن
continues U دنبال کردن
pursuant U دنبال کننده
course U :دنبال کردن
coursed U :دنبال کردن
to give chase U دنبال کردن
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
dog U دنبال کردن
pursue U دنبال کردن
dogging U دنبال کردن
dogs U دنبال کردن
tandom connection U اتصال دنبال هم
tracker U دنبال کننده
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
tracks U دنبال کردن
tracked U دنبال کردن
track U دنبال کردن
trackers U دنبال کننده
roil U دنبال هم دویدن
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
phliander U دنبال زنی افتادن
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
tow U دنبال خود کشیدن
tows U دنبال خود کشیدن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
tagger U تنکه دنبال کننده
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
dog U مثل سگ دنبال کردن
careerism U دنبال کردن شغل
dogging U مثل سگ دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
run close U سخت دنبال کردن
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
We are hunting for a vacant flat. U دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
columns U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
functioned U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
fetches U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
functions U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
function U کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود
fetched U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
fetch U سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
coach dog U یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
pot boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boilers U کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
illegal U دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
path U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
paths U لیست زیر دایرکتوریها که سیستم عامل باید دنبال فایل نامدار بگردد
sea anchor U وسیله هرمی شکل یا چتربرزنتی که به دنبال قایق بسته میشود تاباد مانع تغییرمسیرنشود
find U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
finds U برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
scalar U نوع داده حاوی دادههای مجزا که قابل پیش بینی هستندو رشتهای را دنبال می کنند
interrupts U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupting U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt U به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com