Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
calcify
U
اهکی یا سنگی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stele
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stela
U
ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
lithoprint
U
با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
calcine
U
اهکی کردن
calcity
U
اهکی یاسنگی کردن
ivory black
U
رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
underpin
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
calcic
U
اهکی
limy
U
اهکی
lime marl
U
رس اهکی
calareous
U
اهکی
calcareous
U
اهکی
lithophyte
U
مرجان اهکی
calcification
U
اهکی شدن
lime glass
U
شیشه اهکی
calcify
U
اهکی شدن
argillocalcareous
U
خاک رس اهکی
calareous soil
U
خاک اهکی
lime deposite
U
ته نشست اهکی
calcareous deposit
U
ته نشست اهکی
lime coat
U
روکش اهکی
lime concrete
U
بتن اهکی
lime mortar
U
ملات اهکی
calcity
U
اهکی شدن
lime rocks
U
صخرههای اهکی
lime dinas brick
U
اجر دیناز اهکی
sand lime brick
U
اجر ماسه اهکی
calcareous sandstone
U
ماسه سنگ اهکی
traver time
U
سنگ اهکی تراورتن
tophus
U
سنگ اهکی تراورتن
sarcophagi
U
تابوت سنگ اهکی
sarcophaguses
U
تابوت سنگ اهکی
knobstone
U
سنگ رستی و اهکی
sparable
U
یکجور سنگ اهکی
sarcophagus
U
تابوت سنگ اهکی
decalcification
U
کم شدن مواد اهکی استخوان
calcination
U
عمل اهکی شدن تکلیس
molasse
U
سنگ ماسه اهکی رسدار
chalky sandstone
U
ماسه سنگ نرم اهکی
frustule
U
صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
barrier reef
U
سد اب سنگی
equiponderance
U
هم سنگی
clapper bridge
U
پل سنگی
rock fill dam
U
سد سنگی
lithoid
U
سنگی
stoney
U
سنگی
petrolsal
U
سنگی
monolithic
U
تک سنگی
petrous
U
سنگی
petrean
U
سنگی
lithic
U
سنگی
stony
U
سنگی
gabion
U
تور سنگی
Stone Age
U
پارینه سنگی
rock salt
U
نمک سنگی
lithograph
U
چاپ سنگی
stone work
U
کار سنگی
Lantern-cross
U
صلیب سنگی
stone lining
U
پوشش سنگی
stone lining
U
روکش سنگی
lithographs
U
چاپ سنگی
paleolithic
U
پارینه سنگی
lithographic print
U
چاپ سنگی
bracket
U
کژ پشت سنگی
autography
U
چاپ سنگی
layer of rock
U
طبقه سنگی
paleolithic
U
دیرینه سنگی
mesolithic
U
میانه سنگی
concretion
U
سنگی شدن
cordons
U
ازاره سنگی
cordon
U
ازاره سنگی
lithography
U
چاپ سنگی
eolith
U
اسکله سنگی
polyantography
U
چاپ سنگی
stonework
U
ساختمان سنگی
rock wash
U
پوشش سنگی
layer of rock
U
لایه سنگی
boulder well
U
چاه قلوه سنگی
checkstone
U
گیره سنگی کوهنوردی
catapult
[British E]
U
تیر و کمان سنگی
stone
U
سنگ میوه سنگی
stones
U
سنگ میوه سنگی
stoning
U
سنگ میوه سنگی
weather moulding
U
سنگی که اب باران راردمیکند
snowdrifts
U
تره تیزک سنگی
aggregate
U
کلوخه مصالح سنگی
aggregates
U
کلوخه مصالح سنگی
lithography
U
روش چاپ سنگی
columnar basalt
U
ستونهای سیاه سنگی
hard pan
U
قشر سنگی شده
breccia
U
جوش خرده سنگی
stone ballast
U
مصالح شکسته سنگی
slingshot
[American E]
U
تیر و کمان سنگی
pertrosal bone
U
استخوان سنگی یاحجری
snowdrift
U
تره تیزک سنگی
bed rock ledge
U
لایه سنگی کف بستر
en delit
U
میل ستون سنگی
basaltic stratum
U
لایه سیاه سنگی
dutch stonewall
U
دیوار سنگی هلندی
obelisk
U
ستون هرمی شکل سنگی
aguilla
U
[ستون هرمی شکل سنگی]
obelisks
U
ستون هرمی شکل سنگی
dry mansory
U
[دیوار سنگی خشکه چین]
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
aggregate cement ratio
U
نسبت مواد سنگی به سیمان
dripstone
U
سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
stone work
U
ساختمان سنگی بنایی با سنگ
high cross
U
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
photolighograph
U
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
stonewall formation
U
اسکلت پیادهای دیوار سنگی
hermes
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
neolith
U
الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
lithoidal
U
دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
herm
U
هرمس
[تندیس سنگی چار پیکر]
stylolite
U
ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
paleolith
U
الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
his leg rested on a stone
U
پایش روی سنگی قرار گرفته بود
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
plant mix
U
مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
dolmen
U
ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
acrolith
U
مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
sisyphus
U
سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
reindeer
U
گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
acrolith
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
bedrock
U
سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
acrolithus
U
[مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
muller
U
سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
chromolithograph
U
عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
paleolithic
U
وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
terrane
U
طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
colluvim
U
تخته سنگی که در اثر شکاف سنگ وغیره غلتیده وبپای کوه افتاده
pillory
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
U
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
herma
U
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
parapets
U
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapet
U
حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
stake
U
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked
U
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes
U
ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
warp-weighd loom
U
دارهای وزنی
[این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
isodomun
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon
U
[بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com