English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 259 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slacken U اهسته کردن
slackened U اهسته کردن
slackening U اهسته کردن
slackens U اهسته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pace U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paced U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
slow U اهسته کردن یاشدن
slowed U اهسته کردن یاشدن
slower U اهسته کردن یاشدن
slowest U اهسته کردن یاشدن
slowing U اهسته کردن یاشدن
slows U اهسته کردن یاشدن
decant U اهسته خالی کردن
decanted U اهسته خالی کردن
decanting U اهسته خالی کردن
decants U اهسته خالی کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
gentler U اهسته ملایم کردن
gentlest U اهسته ملایم کردن
coo U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooing U اهسته بازمزمه ادا کردن
coos U اهسته بازمزمه ادا کردن
drawl U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawling U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
retard U عقب انداختن اهسته کردن
retarding U عقب انداختن اهسته کردن
retards U عقب انداختن اهسته کردن
decelerate U کندکردن اهسته کردن
decelerated U کندکردن اهسته کردن
decelerates U کندکردن اهسته کردن
decelerating U کندکردن اهسته کردن
plod U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plods U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
instil U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilling U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
elutriate U اهسته خالی کردن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
instill U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
parade lap U رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
to slack up U کم کم اهسته کردن
trickle charge U پر کردن اهسته
Other Matches
stews U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewed U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
tapping U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tap U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
ritardando U اهسته تر
slow down U اهسته
slow footed U اهسته
slower U اهسته
lightly U اهسته
tardo U اهسته
below ones breath U اهسته
fabian U اهسته رو
slowest U اهسته
lento a U اهسته
lentamente U اهسته
indistinct U اهسته
cattish U اهسته رو
catlike U اهسته رو
at a slow pace U اهسته
slowing U اهسته
plodder U اهسته رو
slows U اهسته
slowed U اهسته
silently U اهسته
slowly U اهسته
quietly U اهسته
languidly U اهسته
largo a U اهسته
low low U اهسته اهسته
low U اهسته
gradual U اهسته
limper U اهسته رو
slow U اهسته
trudge U قدم اهسته
jog trot U کاریکنواخت و اهسته
goose-stepped U قدم اهسته
goose-step U قدم اهسته
simmers U اهسته جوشیدن
to wear away U اهسته راندن
slow ahead U اهسته به جلو
percuss U اهسته زدن به
goose step U قدم اهسته
jiggle U تکان اهسته
lagging U اهسته کند
susurration U سخن اهسته
jiggled U تکان اهسته
sluggish U بطی اهسته رو
languid U بی حال اهسته
largo U اهسته و مفصل
to burn down ar low U اهسته ترسوختن
jog U اهسته دویدن
soften U اهسته ترکردن
piaffer U یورتمه اهسته
pianissimo U بسیار اهسته
crawls U اهسته خزیدن
crawled U اهسته خزیدن
rallenttando U بتدریج اهسته تر
jogged U اهسته دویدن
jogging U اهسته دویدن
softened U اهسته ترکردن
trudged U قدم اهسته
goose-stepping U قدم اهسته
to burn down or low U اهسته ترسوختن
trudges U قدم اهسته
goose-steps U قدم اهسته
softens U اهسته ترکردن
jogs U اهسته دویدن
trudging U قدم اهسته
crawl U اهسته خزیدن
jiggles U تکان اهسته
slow and steady U اهسته وپیوسته
lockstep U قدم اهسته
dabbed U اهسته زدن
jiggling U تکان اهسته
tapping U اهسته زدن
dabs U اهسته زدن
slow paced U اهسته خرام
low U پایین اهسته
tipping U ضربت اهسته
slow paced U اهسته گام
mealy mouthed U اهسته حرف زن
dead slow U خیلی اهسته
mealy-mouthed U اهسته حرف زن
tip U ضربت اهسته
dink U ضربه اهسته
tapped U اهسته زدن
simmer U اهسته جوشیدن
slid U اهسته رفتن
tap U اهسته زدن
andante U نسبتا اهسته
dogtrot U یورتمه اهسته
dab U اهسته زدن
simmered U اهسته جوشیدن
simmering U اهسته جوشیدن
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
ruffle U صدای طبل اهسته
doggo U اهسته ناپدید شونده
coddles U اهسته جوشاندن یا پختن
oozes U اهسته جریان یافتن
coddling U اهسته جوشاندن یا پختن
drift U مقصود جریان اهسته
slow burning conductor U سیم اهسته سوز
to speak under one's breath U اهسته سخن گفتن
coddle U اهسته جوشاندن یا پختن
feather U اهسته زدن گوی
joggers U کسیکه اهسته می دود
ruffling U صدای طبل اهسته
oozing U اهسته جریان یافتن
ruffles U صدای طبل اهسته
creepers U گوی غلطان و اهسته
indistinct noise U صدای اهسته و نامعلوم
oozed U اهسته جریان یافتن
creeper U گوی غلطان و اهسته
ooze U اهسته جریان یافتن
clammy U سرد ومرطوب اهسته رو
jogger U کسیکه اهسته می دود
coddled U اهسته جوشاندن یا پختن
drifted U مقصود جریان اهسته
drifting U مقصود جریان اهسته
jiggling U اهسته تکان دادن
tapped U ضربت اهسته شیر
to tread light U اهسته لگد زدن
tapping U ضربت اهسته شیر
jiggles U اهسته تکان دادن
steady on U اهسته به سمت هدف
fox trot U یورتمه اهسته اسب
whispery U اهسته صحبت کننده
tap U ضربت اهسته شیر
drifts U مقصود جریان اهسته
heavy footed U اهسته وسنگین درحرکت
jiggle U اهسته تکان دادن
jiggled U اهسته تکان دادن
jogger U دونده با گامهای اهسته ومنظم
patting U دست زدن اهسته قالب
to pat upon something U اهسته دست بر چیزی زدن
logged U اهسته وکند شده در حرکت
patted U دست زدن اهسته قالب
joggers U دونده با گامهای اهسته ومنظم
pats U دست زدن اهسته قالب
flicking U ضربت اهسته و سبک با شلاق
pat U دست زدن اهسته قالب
flicks U ضربت اهسته و سبک با شلاق
blooper U پرتاب اهسته توپ به توپزن
spiller U موجی که اهسته ویکنواخت می شکند
flicked U ضربت اهسته و سبک با شلاق
flick U ضربت اهسته و سبک با شلاق
mumbler U کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
to p aperson on the back U اهسته دست به پشت کسی زدن
drop shot U ضربه اهسته روی تور والیبال
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
piano U ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
pianos U ارام بنوازید قطعه موسیقی اهسته وارام
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
bunting U روش ضربه زدنی که توپ اهسته می غلتد
minuet U رقص گام اهسته قرون 71 و81 میلادی
still hunting U روش شکار با تعقیب اهسته بدون کمک سگ
gong U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gongs U زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
hangs U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang U قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
squawk low U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
patted U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
patting U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
pats U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
pat U دست نوازش برسرکسی کشیدن اهسته دست زدن به
kissed U برخورد اهسته یک گوی بیلیارد با گوی دیگر
kiss U برخورد اهسته یک گوی بیلیارد با گوی دیگر
kisses U برخورد اهسته یک گوی بیلیارد با گوی دیگر
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
kissing U برخورد اهسته یک گوی بیلیارد با گوی دیگر
whisperingly U به نجوا نجوا کنان سر گوشی اهسته
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com