Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
glengarry
U
نوعی کلاه شبیه کلاه بره که کوهستانیهای اسکاتلند بسرمیگذارند
To live on borrowed money . To play for time .
U
این کلاه آن کلاه کردن ( کلاه کلاه کردن )
casks
U
کلاه جنگی کلاه خود
cask
U
کلاه جنگی کلاه خود
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
jasey
U
کلاه گیس کلاه گیس تهیه شده از پشم تابیده
that which
U
انچه
whatever
U
انچه
whatever
U
هر انچه
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
as for as i know
U
انچه من میدانم
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
for aught i know
U
انچه من میدانم
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
for a iknow
U
انچه من می دانم
what
U
هرچه انچه
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
the needful
U
انچه باید کرد
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
modiste
U
کلاه فروش زنانه کلاه دوز زنانه
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
derricks
U
دریک
in an instant
U
دریک ان
derrick
U
دریک
on a par
U
دریک تراز
on one occasion
U
دریک موقع
swinging derrick
U
دریک گردان
en bloc
U
دریک بلوک
in an instant
U
دریک لحظه
standing derrick
U
دریک ثابت
sedentary
U
مقیم دریک جا
aline
U
دریک رشته قراردادن
beside
U
دریک طرف بعلاوه
somewhere
U
یک جایی دریک محلی
out of step
<idiom>
U
دریک گام نبودن
partly
U
نسبتا دریک جزء
run in the family/blood
<idiom>
U
دریک سطح بودن
rub elbows/shoulders
<idiom>
U
دریک سطح بودن
somewheres
U
یک جایی دریک محلی
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
in a crack
U
دریک چشم بهم زدن
chorus girls
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
chorus girl
U
زن جوانی که دریک دسته کرمیخواند
colocate
U
دریک مکان قرار دادن
coinciding
U
دریک زمان اتفاق افتادن
easy does it
<idiom>
U
دریک چشم بهم زدن
coincides
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincided
U
دریک زمان اتفاق افتادن
coincide
U
دریک زمان اتفاق افتادن
fascia plate
U
تابلوی مقابل دریک وسیله
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
textbook
U
کتاب اصلی دریک موضوع
textbooks
U
کتاب اصلی دریک موضوع
polynia
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
ledger bait
U
که دریک جا روی نگاه دارند
collinear
U
دریک خط مستقیم واقع شونده
batches
U
مقدار نان دریک پخت
text book
U
کتاب اصلی دریک موضوع
aligning
U
دریک ردیف قرار گرفتن
batch
U
مقدار نان دریک پخت
aligns
U
دریک ردیف قرار گرفتن
coincident
U
واقع شونده دریک وقت
aligned
U
دریک ردیف قرار گرفتن
align
U
دریک ردیف قرار گرفتن
have one's ass in a sling
<idiom>
U
دریک وضع نا مساعد بودن
polynya
U
منطقه اب ازاد دریک دریای یخ
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
gigahertz
U
فرکانس یک بیلیون دفعه دریک ثانیه
gyle
U
مقدارابجوی که دریک وهله ساخته میشود
hinge joint
U
مفصلی که دریک سطح حرکت کند
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
palmful
U
انقدرکه دریک کف دست جای گیرد
docking
U
ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
play footsie
<idiom>
U
باهمکارخود لاس زدن مخصوصا دریک جو سیاسی
bicipital
U
تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
broadside
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
broadsides
U
توپهایی که دریک سوی کشتی اراسته شده
coextensive
U
باهم دریک زمان ویک مکان بسط یافته
haul
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
catalysis
U
اثر مجاورت جسمی دریک فعل وانفعال شیمیایی
ice time
U
مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
block stowage loading
U
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
hauls
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
retrospective search
U
جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
hauling
U
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
rotate
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
farrowing
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
rotates
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
farrow
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
happy family
U
دستهای ازجانوران جوربجورکه دریک قفس باهم زندگی میکنند
ledger blade
U
تیغه پارچه بری که دریک جاایستاده و پره گردنده دارد
farrows
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
run around
U
تنظیم متن در اطراف یک شکل دریک صفحه چاپ شده
role indicator
U
نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
coriolis acceleration
U
شتاب یک ذره که دریک دستگاه مختصات شتابدار درحرکت است
rotated
U
جابجایی داده دریک محل ذخیره سازی به صورت حلقوی
farrowed
U
همه بچه خوک هایی که دریک وهله زاییده می شوند
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
diachrony
U
تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
holding pattern
U
کنترل هواپیما برای پرواز دریک مسیر پیش بینی شده
turning points
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning point
U
نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
best angle of climb airspeed
U
سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
routing
U
لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
bankers automated clearance system
U
سیستم انتقال پول بین بانکها با استفاده از اتصالات کامپیوتری دریک شبکه امن
D SUB connector
U
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
helo
U
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
else rule
U
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
electronic journal
U
فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
virtual
U
بخشی از RAM دریک برنامه کنترل کوتاه به صورتی که گویی یک سیستم ذخیره سازی دیسک سریع است
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
ice cap
U
یخ کلاه
ice-cap
U
یخ کلاه
ice-caps
U
یخ کلاه
hat
U
کلاه
beau
U
کج کلاه
hats
U
کلاه
capped
U
کلاه
chapeau
U
کلاه
cappa
U
کلاه
bilk
U
کلاه سر
cap
U
کلاه
aigret
U
گل کلاه
panache
U
پر کلاه
head piece
U
کلاه
pompom
U
گل کلاه
pretty fellow
U
کج کلاه
opera hat
U
کلاه له شو
jack a dandy
U
کج کلاه
headgear
U
کلاه
nightcaps
U
شب کلاه
nightcap
U
شب کلاه
casque
U
کلاه خود
summer house
U
کلاه فرنگی
cockade
U
نشان کلاه
hatpins
U
گیرهی کلاه
steel helmet
U
کلاه اهنی
steel cap
U
کلاه فولادی
rip-off
U
کلاه برداری
belvidere
U
کلاه فرنگی
rip-offs
U
کلاه برداری
crush hat
U
کلاه بازیگرخانه
tricorn
U
کلاه سه ترک
snowcap
U
برف کلاه
service cap
U
کلاه خدمت
stetson
U
کلاه کابوی
swindler
U
کلاه بردار
uncap
U
کلاه از سر برداشتن
welch
U
کلاه گذاشتن
rug
[American E]
U
کلاه گیس
bathing cap
U
کلاه حمام
bathing caps
U
کلاه حمام
crash helmets
U
کلاه ایمنی
black cap
U
کلاه سیاه
hairpiece
U
کلاه گیس
belvedere
U
کلاه فرنگی
hatpin
U
گیرهی کلاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com