English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sansculotte U انقلابی افراطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solstitial U انقلابی
revolutionary U انقلابی
revolutionaries U انقلابی
revolutionist U انقلابی
revolutionising U انقلابی کردن
revolutionized U انقلابی کردن
revolutionizes U انقلابی کردن
revolutionizing U انقلابی کردن
red U انقلابی کمونیست
revolutionises U انقلابی کردن
revolutionised U انقلابی کردن
revolutions U حرکت انقلابی
redder U انقلابی کمونیست
reddest U انقلابی کمونیست
reds U انقلابی کمونیست
revolutionize U انقلابی کردن
revolution U حرکت انقلابی
rigorous <adj.> U افراطی
out and outer U افراطی
drastic <adj.> U افراطی
extreme <adj.> U افراطی
radical <adj.> U افراطی
far out U افراطی
extrimist U افراطی
extremists U افراطی
extravagant U افراطی
extremist U افراطی
extreme U افراطی
intemperate U افراطی
ultra U ماورای افراطی
ultra individualism U فردگرایی افراطی
schwarmerei U احساسات افراطی
radical behaviorism U رفتارگرایی افراطی
overreaction U واکنش افراطی
overgeneralization U تعمیم افراطی
highflyer U ادم افراطی
go to extreme U افراطی شدن
hardliners U آدم افراطی
highflier U ادم افراطی
hardliner U آدم افراطی
go overboard <idiom> U افراطی عمل کردن
young turk U افسر جوان افراطی
spread eagle U میهن پرستی افراطی
ultranationalism U ملت پرستی افراطی
radical U اصل سیاست مدار افراطی
radicals U افراطی افراط گرا ریشهای
radical U افراطی افراط گرا ریشهای
extremism U افراط کاری عقیده افراطی
chauvinism U میهن پرستی افراطی شوونیسم
radicals U اصل سیاست مدار افراطی
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
ultranationalism U عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
lunatic fringe U افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
[extreme] right-wing scene U صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
far-right extremist scene U صحنه جناح راست [افراطی] [سیاست]
radicalism U گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
mc carthyism U سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
chauvinism U افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
resistance force U جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
conspicuious consumption U مصرف افراطی مصرفی که هدفش خودنمائی به دیگران است این اصطلاح اولین بار بوسیله تورستین وبلن اقتصاددان امریکائی
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com