English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crepitation U انفجار مکرر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contact burst preclusion U ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
blast line U مسیرموج انفجار خط موج انفجار
explosive train U مدار انفجار مسیر انفجار
burning train U مسیر انفجار سیکل انفجار
chemical horn U مکانیسم انفجار مین صوتی مکانیسم انفجار شیمیایی
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
continual U مکرر
repetitive U مکرر
bis U مکرر
manyfold U مکرر
repeated U مکرر
repetitious U مکرر
eternities U مکرر
eternal U مکرر
eternity U مکرر
tautologize U مکرر گویی
rebroadcast U برنامه مکرر
rebuy U خرید مکرر
frequent visiting U دیدنی مکرر
recurrenge U وقوع مکرر
all the time <idiom> U به طور مکرر
old hat U آشنا و مکرر
repeating decimal U اعشاری مکرر
unfrequented U غیر مکرر
repeating field U فیلد مکرر
repeating fraction U کسر مکرر
multiple ionization U یونش مکرر
resort U ملاقات مکرر
resorts U ملاقات مکرر
resorted U ملاقات مکرر
times without number U بطور مکرر
compulsiveness U مکرر کاری
catalexia U مکرر خوانی
haunt U خطور مراجعه مکرر
haunts U خطور مراجعه مکرر
theatergoer U شخصی که مکرر به تئاترمیرود
repeating label U برچسب یا مطلب مکرر
recurring decimal U اعشاری مکرر [ریاضی]
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
commuter U رفت و آمد کنندهی مکرر
age U شکستن جسم با فشارهای مکرر
commuters U رفت و آمد کنندهی مکرر
repeat U مکرر کردن تکرار شدن
repeats U مکرر کردن تکرار شدن
ages U شکستن جسم با فشارهای مکرر
to frequent a place U بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
patterns U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
That's old hat! <idiom> U این که آشنا و مکرر [پیش پا افتاده ] است!
keep after <idiom> یادآوری مکرر به کسی برای انجام کاری.
wear down <idiom> U زوارچیزی دررفتن ،بااستفاده مکرر خراب شدن
pattern U مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند
globetrotters U کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
shadow page U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
globetrotter U کسی که مکرر به جاهای مختلف جهان سفر میکند
shadow memory U محلهای حافظه مکرر که با کد مخصوص قابل دستیابی است
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
resorts U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resort U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
resorted U رفت و امد مکرر دوباره دسته بندی کردن متشبث شدن به
scarpbook U عملکردی که متن و تصاویر رابرای استفاده مکرر درمستندات ذخیره میکندمجموعه مرقع
format U قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
formats U قالب فرم خالی یا صفحه مکرر ذخیره شده در یک ترمینال تا مکررا ارسال شود
brisance U انفجار
explosions U انفجار
displosion U انفجار
blow out U انفجار
blastment U انفجار
detonations U انفجار
explosion U انفجار
detonation U انفجار
pops U انفجار
plosion U انفجار
blow-ups U انفجار
pop U انفجار
blow-up U انفجار
popped U انفجار
blow up U انفجار
eruption U انفجار
blasts U انفجار
blast U انفجار
blasting U انفجار
bursts U انفجار
burst U انفجار
overstriking U توانایی یک چاپگر نسخه چاپی برای ضربه مکرر زدن به کاراکتربه منظور تولید حالت نمایانتری از ان
detonating slab U مسیر انفجار
detonation charge U خرج انفجار
detonatable U قابل انفجار
destruct system U سیستم انفجار
countermining U انفجار ضد مین
detonative U اماده انفجار
detonable U قابل انفجار
dead center ignition U نقطه انفجار
combustiblity U قابلیت انفجار
combustion chamber U اطاق انفجار
detonation cord U سیم انفجار
explosimeter U انفجار سنج
ignitor U وسیله انفجار
impact action U اثر انفجار
implosion U انفجار از داخل
inexplosive U غیرقابل انفجار
time of disintegration U زمان انفجار
information explosion U انفجار اطلاعات
population explosion U انفجار جمعیت
lead in U مداررابط انفجار
sympathetic detonation U انفجار القایی
high order detonation U انفجار شدید
misfires U گیر در انفجار
explosion hazard U خطر انفجار
explosion proof U پوشش ضد انفجار
explosion proof U ازمایش- انفجار
explosive energy U قدرت انفجار
explosive force U قدرت انفجار
explosiveness U قابلیت انفجار
fire time U زمان انفجار
the force of the explosion U شدت انفجار
swooper U انفجار دار
craters U قیف انفجار
yield U بازده انفجار
detonations U انفجار ناگهانی
crater U قیف انفجار
sonic booms U انفجار صوتی
aerial burst U انفجار هوایی
detonation U انفجار ضربهای
detonation U انفجار ناگهانی
gusts U انفجار فوت
yielded U بازده انفجار
yields U بازده انفجار
misfire U گیر در انفجار
bust U انفجار ترکیدگی
crackle U صدای انفجار پی در پی
busting U انفجار ترکیدگی
outburst U انفجار غضب
busts U انفجار ترکیدگی
crackled U صدای انفجار پی در پی
detonations U انفجار ضربهای
busted U انفجار ترکیدگی
misfired U گیر در انفجار
gust U انفجار فوت
crackles U صدای انفجار پی در پی
blasting machine U دستگاه انفجار
blast U ضربه انفجار
sonic boom U انفجار صوتی
blast wave U موج انفجار
blow out U سوختن انفجار
explosive force U نیروی انفجار
outbursts U انفجار غضب
burst wave U موج انفجار
bursting set U محل انفجار
blasts U ضربه انفجار
POWs U صدای انفجار
POW U صدای انفجار
blast effect U اثر انفجار
blast U صدای انفجار
big bang U انفجار بزرگ
atom samshing U انفجار اتمی
explosive U قابل انفجار
blasts U صدای انفجار
poised mine U مین اماده انفجار
low order U انفجار کند یا ناقص
subsidiary U عمق دهنده به انفجار
service mine U مین قابل انفجار
subsidiaries U عمق دهنده به انفجار
explosives U مواد قابل انفجار
late time U زمان سکته انفجار
bursts U منفجر کردن انفجار
tnt equivalent U معادل با قدرت انفجار تی ان تی
breech chamber U محفظه خرج انفجار
armed ammunition U مهمات اماده انفجار
armed mine U مین اماده انفجار
atom samsher U دستگاه انفجار اتمی
atomic time U زمان انفجار اتمی
blast effect U اثر موج انفجار
crepitate U انفجار پی درپی کردن
burst U انفجار منفجر شدن
blastment U تاثیرونفوذ انفجار بادخوردگی
burst U منفجر کردن انفجار
bursts U انفجار منفجر شدن
impact U اثر ترکش انفجار
contact fire U انفجار در اثر تماس
high order detonation U انفجار انی وکامل
flex x U خرج انفجار کتابی
flex x U خرج انفجار ورقهای
detonating U ترکاننده وابسته به انفجار
powder kegs U چیز قابل انفجار
powder keg U چیز قابل انفجار
explosive range U گستره انفجار پذیری
impacts U اثر ترکش انفجار
afterwinds U باد بعد از انفجار
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
sofar U دستگاه ثبت انفجار در زیردریا
strip U تخلیه موادخطرناک یا قابل انفجار
piezometer U دستگاه سنجش شدت انفجار
ice mine U مین مخصوص انفجار زیریخی
exudation U مواد پخش شونده در یک انفجار
impact action U عمل انفجار نیروی ترکش
predictor U دستگاه محاسب زمان انفجار
proximity fuze U فیوز مخصوص انفجار مرمی
contingent effects U اثرات احتمالی انفجار هستهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com