Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
without
U
انطرف فاقد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
single track
U
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified
U
فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
thither
U
به انطرف
per contra
U
در انطرف
oer
U
انطرف
yonder
U
انطرف
thither
U
انطرف تر
ulterior
U
انطرف
oversea
U
انطرف دریا
ultrared
U
انطرف اشعه قرمز
beyond
U
انطرف ماوراء دورتر
transatlantic
U
انطرف اقیانوس اطلس
acentrous
U
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
ends
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ex-
U
فاقد
ex
U
فاقد
free
U
فاقد
bankrupt of
U
فاقد
anurous
U
فاقد دم
freed
U
فاقد
sans
U
فاقد
scentless
U
فاقد بو
frees
U
فاقد
freeing
U
فاقد
undocumented
U
فاقد ویزا
acholic
U
فاقد صفرا
paratactic
U
فاقد روابط
acholous
U
فاقد صفرا
landlessness
U
فاقد زمین
ametabolic
U
فاقد دگردیسی
abulic
U
فاقد اراده
inexpert
U
فاقد خبرگی
impersonal
U
فاقد شخصیت
lacks
U
فاقد بودن
lacked
U
فاقد بودن
lack
U
فاقد بودن
ametabolous
U
فاقد دگردیسی
without engagement
U
فاقد تعهد
astomatal
U
فاقد دهان
intestable
U
فاقد صلاحیت
inertialess
U
فاقد اینرسی
inertialess
U
فاقد لختی
incoordinate
U
فاقد حس همکاری
shorthanded
U
فاقد کارگرکافی
toom
U
فاقد لاغر
exhaust bin level
U
فاقد موجودی
landless
U
فاقد زمین
unmannered
U
فاقد رفتارشایسته
unmeet
U
فاقد صلاحیت
dis qualified
U
فاقد قابلیت
impassible
U
فاقد احساس
unmennerly
U
فاقد رفتارشایسته
dis qualified
U
فاقد شرایط
visionless
U
فاقد دید
acolous
U
فاقد اعضاء
stolidly
U
فاقد احساس
stolid
U
فاقد احساس
ad hoc
U
فاقد عمومیت
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
incompetent
U
فاقد صلاحیت
unobtrusively
U
فاقد جسارت
unobtrusive
U
فاقد جسارت
burdened
U
فاقد حق تقدم
dishonest
U
فاقد امانت
antipathetic
U
فاقد تمایل
homely
U
فاقد جمال
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
inexpessive
U
فاقد قوه فهماندن
inerrancy
U
فاقد غلط و اشتباه
incapacitation
U
فاقد صلاحیت کردن
ineligible
U
فاقد شرایط لازم
imperscriptible
U
فاقد اجازه نوشته
duty free
U
فاقد حقوق گمرکی
denitrify
U
فاقد نیترات کردن
irretentive
U
فاقد قوه ضیط
unthinking
U
فاقد قوهی تفکر
undocumented
U
فاقد مدارک قانونی
unqualified
U
فاقد شرایط لازم
unfeeling
U
بیحس فاقد احساسات
untune
U
فاقد هم اهنگی کردن
systemoless
U
فاقد سیستم صحیح
intestate
U
فاقد وصیت نامه
one track
U
فاقد قوه ارتجاعی
nonage
U
فاقد اهلیت قانونی
moneyless economy
U
اقتصاد فاقد پول
irretractile
U
فاقد قوه قبض
azoic
U
فاقد نشان زندگی
shapeless
U
فاقد شکل معین
unmanning
U
فاقد مردانگی کردن
agamous
U
فاقد الت جنسی
asexual
U
فاقد خاصیت جنسی
acheiria
U
فاقد قوهء لامسه
stereotyped
U
فاقد نبوغ وابتکار
unman
U
فاقد مردانگی کردن
unmans
U
فاقد مردانگی کردن
unnerve
U
فاقد عصب کردن
unnerved
U
فاقد عصب کردن
aplacental
U
فاقد جفت جنین
unnerves
U
فاقد عصب کردن
unnerving
U
فاقد عصب کردن
deaf
U
فاقد قوه شنوایی
fatherless
U
فاقد مولف معلوم
deafer
U
فاقد قوه شنوایی
deafest
U
فاقد قوه شنوایی
non cohesive soil
U
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
abranchiate
U
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
disqualified
U
فاقد شرایط لازم دانستن
desex
U
فاقد قوه جنسی کردن
disqualify
U
فاقد شرایط لازم دانستن
unaccounted
U
حساب نشده فاقد توضیح
disqualifying
U
فاقد شرایط لازم دانستن
morons
U
فرد فاقد رشد فکری
moron
U
فرد فاقد رشد فکری
visionless
U
فاقد حس بینش ومال اندیشی
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
clean
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifies
U
فاقد شرایط لازم دانستن
color blind
U
فاقد حساسیت نسبت برنگ
inert
U
فاقد نیروی جنبش بیروح
desexualize
U
فاقد قوه جنسی کردن
achordata
U
جانوران فاقد ستون فقرات
coreless induction furnace
U
کوره القائی فاقد هسته
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
cleans
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
inartistic
U
فاقد اصول هنری بی هنر
cleaned
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
cleanest
U
هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
tone deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albino
U
شخص فاقد مواد رنگ دانه
tone-deaf
U
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
undemonstrative
U
فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
albinos
U
شخص فاقد مواد رنگ دانه
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
He is only half a man .
U
مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
apteral
U
ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
disbud
U
غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight
U
دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness
U
خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate
U
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
open jet tunnel
U
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature
U
دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
clear air turbulence
U
اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
bow wave
U
موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
stateless person
U
شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque
U
ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualifications
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification
U
عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman
U
فاقد خوی انسانی غیر انسانی
contructive larcency
U
مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com