English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contractual relationship U رابطه قراردادی
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
essays U انشاء
creations U انشاء
essay U انشاء
redaction U انشاء
composition U انشاء
creation U انشاء
theme U انشاء
themes U انشاء
compositions U انشاء
nexus U رابطه رابطه داخلی
paragraphs U انشاء کردن
performance U انشاء معامله
performances U انشاء معامله
introduce law U انشاء قانون
indite U انشاء کردن
paragraph U انشاء کردن
redact U انشاء کردن
archaism U انشاء یا گفتاریااصطلاح قدیمی
acyrology U انشاء و گفتار غلط
incondite U دارای انشاء سخیف
cacology U تلفظ یا انشاء غلط
phraseology U کلمه بندی انشاء
recompose U دوباره انشاء کردن
may U انشاء الله ایکاش
amen U خداکند انشاء الله
Congratulations ( to you ) . U انشاء الله مبارک است
Nothing ungoward ( unfortunate)I hope . U انشاء الله خیر است
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
One of these fin days . U انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
euphuism U انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
defaulted U قراردادی
arbitrary U قراردادی
bespoken U قراردادی
bespoke U قراردادی
contracted U قراردادی
default U قراردادی
contractual U قراردادی
defoult U قراردادی
defaulting U قراردادی
based on a contract U قراردادی
conventional U قراردادی
defaults U قراردادی
advice code U کد قراردادی
unconventional U غیر قراردادی
formal charge U بار قراردادی
agreement water rate U نرخ قراردادی اب
prosign U علامت قراردادی
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
convectional current U جریان قراردادی
agreed point U نقطه قراردادی
arbitrarily U بطور قراردادی
conventional current U جریان قراردادی
code U نشانه قراردادی
contracted weaver U بافنده قراردادی
contractual liability U مسئوولیت قراردادی
arbitrary U دلبخواه قراردادی
conventions U ائین قراردادی
convention U ائین قراردادی
legal assistance U علایم قراردادی نقشه
military symbols U علایم قراردادی نظامی
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
base symbol U علایم قراردادی مبنا
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
phonetic alphabet U کلمات قراردادی مخابراتی
hit and miss <idiom> U ناخوشآیند ،غیر قراردادی
conventional programming U برنامه نویسی قراردادی
enter into an agreement U قراردادی را منعقد کردن
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
conventionality U مطابقت با ایین ورسوم قراردادی
advice code U کد قراردادی مخصوص ارسال اماد
default font U فونت پیش فرض یا قراردادی
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
default setting U تنظیم پیش فرض یا قراردادی
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi squadder U بازیگر عضو گروه قراردادی
to enter into an agreement U پیمان یا قراردادی منعقد کردن
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
conventionalist U کسیکه پیروایینهای قراردادی ورسمی باشد
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
conventionally U برطبق ایین ورسوم قراردادی- مطابق قرارداد
yellow dog contract U قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deals U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
to give somebody an ultimatum U به کسی آخرین مدت را دادن [برای اجرای قراردادی]
to off an agreement U قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
deal U قراردادی که در آن روی چنیدن موضوع همزمان توافق میشود
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
relationship U رابطه
connexions U رابطه
connection U رابطه
relevancy U رابطه
equations U رابطه
relationships U رابطه
relevance U رابطه
bond U رابطه
equation U رابطه
contingence U رابطه
linkages U رابطه
respects U رابطه
respect U رابطه
relation U رابطه
linkage U رابطه
correlation U رابطه
free on rail U قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
interrelationships U رابطه متقابل
liaised U رابطه داشتن
interrelationship U رابطه متقابل
liaisons U بستگی رابطه
liaisons U رابطه نامشروع
sonship U رابطه فرزندی
mutual relationship U رابطه متقابل
mil relation U رابطه میلیم
interrelation U رابطه متقابل
positive relation U رابطه مثبت
terms of trade U رابطه مبادله
lead lag relation U رابطه سبقت
linear relationship U رابطه خطی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
mil formula U رابطه میلیمی
mil relation U رابطه میلیمی
monotonic relation U رابطه همسو
liaison U بستگی رابطه
liaison U رابطه نامشروع
incommunicable U بدون رابطه
positive relation U رابطه مستقیم
privity of contract U رابطه متعاقدین
trade off U رابطه جایگزینی
trade-off U رابطه جایگزینی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
trade-offs U رابطه جایگزینی
functional relationship U رابطه تابعی
relations of production U رابطه تولید
relation learning U رابطه اموزی
functional relation U رابطه تابعی
definitional equation U رابطه تعریفی
relationship U رابطه [ریاضی]
negative relation U رابطه منفی
negative relation U رابطه معکوس
correspond U رابطه داشتن
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
de broglie relation U رابطه دوبروی
liaising U رابطه داشتن
fiduciary relationship U رابطه امانی
flow formula U رابطه جریان
relation U رابطه نسبت
binary relation U رابطه دوتایی
transitive U رابطه غیرمستقیم
preattunement U وفق [رابطه ای]
commutation relation U رابطه جابجایی
causal link U رابطه سببیت
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
causal relationship U رابطه علی
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
correlation U ضریب رابطه
arithmetic relation U رابطه حسابی
cash nexus U رابطه نقدی
transitive U رابطه مجازی
bode's relation U رابطه بود
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
tie U رابطه برابری
ties U رابطه برابری
denouncement U اعلان قطع رابطه
cohabited U رابطه جنسی داشتن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
cohabits U رابطه جنسی داشتن
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
cohering U رابطه خویشی داشتن
break away U قطع رابطه کردن
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
cohabit U رابطه جنسی داشتن
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohere U رابطه خویشی داشتن
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com