English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vitality U انرژی و زنده دلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
virtual level U تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
pair production U تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy U انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio U توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
sound absorption U خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
alive U زنده
plaster of Paris U گچ زنده
alacritous U زنده
living U زنده
lived U زنده
lived U :زنده
biogen U زنده زا
live U :زنده
live U زنده
dashing U زنده دل
vivid U زنده
cheerful <adj.> U دل زنده
coiner U زنده
biotic U زنده
quickest U زنده
quicker U زنده
quick U زنده
genial <adj.> U دل زنده
lively <adj.> U دل زنده
skylarker U زنده دل
cheerful <adj.> U زنده دل
dapper U زنده دل
vivific U زنده
above ground U زنده
fresh- U زنده
animates U زنده
freshest U زنده
livelier U زنده
lighthearted U زنده دل
full of life U سر زنده
animate U زنده
live bearing U زنده زا
life full U سر زنده
viviparous U زنده زا
fresh U زنده
liveliest U زنده
lively U زنده
quickened U زنده شدن
wanener U شب زنده دار
wakes U شب زنده داری
quickened U زنده کردن
quicken U زنده شدن
quicken U زنده کردن
biopsy U زنده بینی
liven U زنده شدن
survived U زنده ماندن
to restor to life U زنده کردن
surviving U زنده ماندن
wakeful U شب زنده دار
biophage U زنده خوار
quickens U زنده کردن
survives U زنده ماندن
revive U زنده شدن
revived U زنده شدن
revives U زنده شدن
macroconsumer U زنده خوار
good U توپ زنده
verve U زنده دلی
vigils U شب زنده داری
biogenic U زنده زایی
viviparity U زنده زایی
to restorative to life U زنده کردن
vivify U زنده کردن
vive int U زنده باد!
to see the sun U زنده بودن
anabiosis U زنده سازی
live wire U سیم زنده
quicklime U اهک زنده
biomass U توده زنده
live load U بار زنده
quickens U زنده شدن
night waking U شب زنده داری
vigil U شب زنده داری
wight U موجود زنده
viable U زنده ماندنی
waked U شب زنده داری
wakefulness U شب زنده داری
activities U زنده دلی
bioderm U لایه زنده
activity U زنده دلی
survivor U شخص زنده
live wires U سیم زنده
gamesome U زنده روح
lucubration U شب زنده داری
viva U زنده باد
vivas U زنده باد
pernoctation U شب زنده داری
playable U توپ زنده
protoplast U واحدجرم زنده
quick clay U بتن زنده
resuscitating U زنده کردن
quick ening U زنده کننده
quick lime U اهک زنده
restore to life U زنده کردن
resurge U زنده شدن
long live U زنده باد
long little U زنده باد
ground ball U توپ زنده
live ball U توپ زنده
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
in vivo U بافت زنده
inter vivos U در میان زنده ها
irresuscitable U زنده نشدنی
wake U شب زنده داری
live steam U بخار زنده
living environment U محیط زنده
living organisms U موجودات زنده
living polymer U بسپار زنده
living soil U خاک زنده
resuscitator U زنده کننده
live U زنده بودن
survive U زنده ماندن
spirituelle U بشاش سر زنده
to recover to life U زنده کردن
restoration to life U زنده سازی
survived <past-p.> U زنده ماندن
resuscitate U زنده کردن
resuscitated U زنده کردن
resurrects U زنده کردن
resuscitates U زنده کردن
to call back to life U زنده کردن
resurrect U زنده کردن
resurrected U زنده کردن
resurrecting U زنده کردن
to bring to life U زنده کردن
call back to life U زنده کردن
calcined lime U اهک زنده
spiritous U فعال زنده
vigilance U شب زنده داری
lived U زنده کردن
resusctate U زنده کردن
lived U زنده بودن
reviviscence U زنده سازی
survivors U زنده ماندگان
liveliness U زنده دلی
protoplasm U جرم زنده
live U زنده کردن
haleness U سلامت زنده دلی
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
up with peacel U زنده باد صلح
galliard U ادم دل زنده و شاداب
to bury alive U زنده بگورکردن یاگذاشتن
biomass pyramid U هرم توده زنده
lump lime U کلوخ اهک زنده
live load reduction U کاستن از بار زنده
combat survival U زنده ماندن در رزم
organisms U ترکیب موجود زنده
organism U ترکیب موجود زنده
overlive U بیشتر زنده بودن از
viviparous U جانور زنده زا ولود
photobiotic U زنده بواسطه نور
biogenic U موجد موجود زنده
necrosis U مردن نسوج زنده
revenant U ادم زنده شده
live on U بازهم زنده بودن
live down U باخاطرات زنده ماندن
we are still above ground U هنوز زنده ایم
wakes U شب زنده داری کردن
night owl U ادم شب زنده دار
revitalising U باز زنده ساختن
being U موجود زنده شخصیت
outlive U بیشتر زنده بودن از
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
To bury blive. U زنده بگور کردن
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ? U مگر زنده است ؟
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
outlived U بیشتر زنده بودن از
to have a wanton imagination U تخیلی زنده داشتن
revitalised U باز زنده ساختن
revitalizes U باز زنده ساختن
revitalized U باز زنده ساختن
revitalises U باز زنده ساختن
within living memory U تا انجا که مردمان زنده
revitalize U باز زنده ساختن
wake U شب زنده داری کردن
waked U شب زنده داری کردن
outlives U بیشتر زنده بودن از
revitalizing U باز زنده ساختن
outliving U بیشتر زنده بودن از
night owls U ادم شب زنده دار
taxis U واکنش موجود زنده در برابرگرایش
caustic lime U اهک زنده باکلسیم زیاد
symbiont U موجود زنده اجتمای یا همزی
biopsy U ازمایش میکروسکپی بافت زنده
roister U عیاشی و شب زنده داری کردن
survive U زنده ماندن در رزم باززیستی
biogenic U محصول فعالیت موجودات زنده
survived U زنده ماندن در رزم باززیستی
hydrotaxis U واکنش موجود زنده نسبت به اب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com