Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
Other Matches
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
patinated
U
جرم گرفته کبره گرفته
him who
U
انرا که
i saw it
U
انرا دیدم
had searched
U
انرا می یافتید
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake
U
انرا تکان دهید
effluvium
U
پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rackets
U
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
cheque to a person's order
U
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
flash card
U
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter
U
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
fettling
U
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
loganberries
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberry
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it
U
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell
U
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
fogbound
U
مه گرفته
bunged up
U
قی گرفته
addicted
U
خو گرفته
clouded
U
گرفته
gruff
U
گرفته
muggy
U
گرفته
mistful
U
مه گرفته
pokey
U
گرفته
chock full
U
گرفته
muzzy
U
گرفته
choky
U
گرفته
brumous
U
مه گرفته
comate
U
مه گرفته
folded in mist
U
مه گرفته
air less
U
گرفته
sombrous
U
گرفته
adopted
U
گرفته
darksome
U
گرفته
heartsore
U
دل گرفته
fustiest
U
بو گرفته
uptight
U
گرفته
duller
U
گرفته
hoarser
U
گرفته
hoarse
U
گرفته
accustomed
خو گرفته
dulls
U
گرفته
fustier
U
بو گرفته
dulling
U
گرفته
fusty
U
بو گرفته
low spirited
U
گرفته
low-spirited
U
گرفته
dull
U
گرفته
dullest
U
گرفته
hoarsest
U
گرفته
rancid
U
بو گرفته
dulled
U
گرفته
thicker
U
گرفته
thickest
U
گرفته
thick
U
گرفته
verminous
U
شپش گرفته
drippy
U
هوای گرفته
wont
U
خو گرفته عادت
dull
U
کندشدن گرفته
smoky
U
دود گرفته
addicts
U
: خو گرفته معتاد
addict
خو گرفته معتاد
dulled
U
کندشدن گرفته
derivatives
U
گرفته شده
derivative
U
گرفته شده
measly
U
کرم گرفته
triste
U
گرفته محزون
cerated
U
موم گرفته
reposing upon
U
قرار گرفته بر
solemn
U
گرفته موقرانه
filmiest
U
غبار گرفته
filmier
U
غبار گرفته
resolved that ......
U
تصمیم گرفته شد که
blear eyes
U
چشمان قی گرفته
blear
U
گرفته وتاریک
in mourning
U
چرک گرفته
aeruginous
U
زنگ گرفته
eerie
U
ترساننده گرفته
leaded
U
سرب گرفته
caught
U
گرفته شده
tristful
U
گرفته محزون
filmy
U
غبار گرفته
maggoty
U
کرم گرفته
mistful
U
میغ گرفته
patinated
U
زنگار گرفته
medalled
U
مدال گرفته
airless
U
گرفته یا دم کرده
on the panel
U
جزوصورت گرفته
to d. itself
U
گرفته شدن
rainy
U
تر رگبار گرفته
dulling
U
کندشدن گرفته
began
U
دست گرفته
dulls
U
کندشدن گرفته
mity
U
کزم گرفته
rheumatic
U
رماتیسم گرفته
patinous
U
کبره گرفته
pokiest
U
گرفته دلگیر
fond
U
انس گرفته
poky
U
گرفته دلگیر
fonder
U
انس گرفته
pokier
U
گرفته دلگیر
fondest
U
انس گرفته
divorcees
U
زن طلاق گرفته
dullest
U
کندشدن گرفته
divorcee
U
زن طلاق گرفته
Are you kidding ? Are you being funny?
U
شوخیت گرفته ؟
hoarsely
U
بطور گرفته
duller
U
کندشدن گرفته
followed by
<adj.>
U
دنباله گرفته شده با
i had been caught
U
گرفته شده بودم
My left leg is in plaster .
U
پای چپ؟ را گچ گرفته اند
my time is occupied
U
وقتم گرفته است
mucid
U
بوزک زده بو گرفته
nidicolous
U
در اشیانه قرار گرفته
skim milk
U
شیرخامه گرفته ورقیق
cut nails
U
ناخنهای گرفته یا چیده
He was choking .
U
گلویش گرفته بود
mossy
U
خزه گرفته باتلاقی
sultrily
U
بطور دم گرفته یا گرم
underlying
U
در زیر قرار گرفته
She was depressed.
U
دلش گرفته بود
foul house
U
چشمی گرفته لنگر
patinous
U
زنگارگرفته جرم گرفته
putrid flesh
U
گوشت گندیده یا بو گرفته
skim
U
شیر خامه گرفته
AC
U
گرفته شده است
lour
U
هوای گرفته وابریwerewolf
skimmed
U
شیر خامه گرفته
lower
U
هوای گرفته وابری
to be tuned in to a channel
U
کانالی را گرفته باشند
lowered
U
هوای گرفته وابری
lowering
U
هوای گرفته وابری
lowers
U
هوای گرفته وابری
skims
U
شیر خامه گرفته
assumed
U
بخود گرفته عاریتی
lour
U
گرفته شدن عبوس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com