Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ideation
U
اندیشه پردازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
post processing
U
پس پردازی
supererogation
U
بس پردازی
symbolism
U
نشان پردازی
dp
U
داده پردازی
endocathection
U
به خود پردازی
exocathection
U
برون پردازی
file processing
U
پرونده پردازی
preprocessing
U
پیش پردازی
image processing
U
تصویر پردازی
head in the clouds
<idiom>
U
رویا پردازی
list processing
U
لیست پردازی
document processing
U
متن پردازی
phraseology
U
عبارت پردازی
data processing
U
داده پردازی
reminiscence
U
خاطره پردازی
reminiscences
U
خاطره پردازی
batch processing
U
دسته پردازی
call processing
U
فراخوان پردازی
circumstantiality
U
حاشیه پردازی
crystal pulling
U
بلور پردازی
data processing center
U
مرکزداده پردازی
multiprocessing
U
چند پردازی
supererogatory
U
وابسته به بس پردازی
teleprocessing
U
دور پردازی
symbolization
U
نماد پردازی
theorization
U
نظریه پردازی
Synectics
U
بدیعه پردازی
Verbosity. Rhetoric.
U
عبارت پردازی
rhythmization
U
نواخت پردازی
pseudologia fantastica
U
دروغ پردازی
priority processing
U
اولویت پردازی
naturalism
U
طبیعت پردازی
fantasizes
U
وهم پردازی کردن
fantasized
U
وهم پردازی کردن
multiprocessing system
U
سیستم چند پردازی
data processing center
U
مرکز داده پردازی
fantasizing
U
وهم پردازی کردن
business data processing
U
داده پردازی تجاری
businedd data processing
U
داده پردازی تجاری
verbiage
U
درازگویی سخن پردازی
locutions
U
سبک عبارت پردازی
fantasize
U
وهم پردازی کردن
list processing langauge
U
زبان لیست پردازی
logomachy
U
بازی واژه پردازی
scientific data processing
U
داده پردازی علمی
hypergnosis
U
نکته پردازی بیمارگون
hypergnosia
U
نکته پردازی بیمارگون
edp manager
U
مدیرداده پردازی الکترونیکی
dp manager
U
مدیر داده پردازی
distributed data processing
U
داده پردازی توزیعی
versification
U
شاعری قافیه پردازی
wordprocessing program
U
برنامه واژه پردازی
fantasised
U
وهم پردازی کردن
fantasises
U
وهم پردازی کردن
fantasising
U
وهم پردازی کردن
locution
U
سبک عبارت پردازی
settings
U
گیرش صحنه پردازی
setting
U
گیرش صحنه پردازی
yarn
U
افسانه پردازی کردن
yarns
U
افسانه پردازی کردن
oratory
U
فن خطابه سخن پردازی
indemnification
U
تاوان پردازی جبران زیان
bribes
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribe
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribing
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
She takes great care of her appearance
U
خیلی بسرو وضع خود می پردازی
solicitude
U
اندیشه
thought
U
اندیشه
thoughts
U
اندیشه
by rote
U
بی اندیشه
offhandedly
U
بی اندیشه
incogitant
U
بی اندیشه
ponderation
U
اندیشه
offhanded
U
بی اندیشه
devisal
U
اندیشه
excogitation
U
اندیشه
rapt in meditation
U
اندیشه
extemporal
U
بی اندیشه
reflexion
U
اندیشه
extemporarily
U
بی اندیشه
ideas
U
اندیشه
idea
U
اندیشه
on the impluse of the moment
U
بی اندیشه
afterthought
U
پس اندیشه
ideas
U
اندیشه ها
second thoughts
U
اندیشه
meditation
U
اندیشه
afterthoughts
U
پس اندیشه
brainchild
U
اندیشه
conception
U
اندیشه
concept
U
اندیشه
internal conception
U
اندیشه
concepts
U
اندیشه ها
mentalities
U
اندیشه
notional
U
اندیشه
anxieties
U
اندیشه
mentality
U
اندیشه
anxiety
U
اندیشه
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
delib erator
U
اندیشه کننده
ponders
U
اندیشه کردن
intellectual history
U
تاریخ اندیشه ها
pondering
U
اندیشه کردن
musingly
U
در حال اندیشه
overwhelmed with reflection
U
مستغرق اندیشه
pondered
U
اندیشه کردن
ponder
U
اندیشه کردن
otherworldiness
U
اندیشه عاقبت
plan
U
تدبیر اندیشه
woriless
U
بی غم اسوده بی اندیشه
trow
U
اندیشه کردن
to set one's affection
U
اندیشه کردن
to bethink oneself
U
اندیشه کردن
thought stopping technique
U
فن بازداری اندیشه
thought reading
U
اندیشه خوانی
thinkable
U
اندیشه پذیر
syntaxic thought
U
اندیشه منطقی
refelectingly
U
اندیشه کنان
prenotion
U
پیش اندیشه
premeditatedly
U
با اندیشه قبلی
ponderingly
U
اندیشه کنان
reflection
U
بازتاب اندیشه
worry
U
اندیشه نگرانی
muse
U
اندیشه کردن
mused
U
اندیشه کردن
muses
U
اندیشه کردن
considered
U
با اندیشه صحیح
association of ideas
U
تداعی اندیشه ها
bethink
U
اندیشه کردن
brooder
U
اندیشه کننده
cerebrotonia
U
اندیشه ورزی
cerebrotonic
U
اندیشه ورز
mentality
U
شیوه اندیشه
cogitable
U
اندیشه پذیر
cogitativeness
U
قوه اندیشه
meditate
U
اندیشه کردن
meditated
U
اندیشه کردن
bubble
U
اندیشه پوچ
bubbled
U
اندیشه پوچ
bubbles
U
اندیشه پوچ
bubbling
U
اندیشه پوچ
meditating
U
اندیشه کردن
meditates
U
اندیشه کردن
mentalities
U
شیوه اندیشه
speculative
U
مربوط به اندیشه
forethought
U
اندیشه قبلی
worries
U
اندیشه نگرانی
telepathy
U
اندیشه خوانی
an absurd notion
U
اندیشه پوچ
conspiratress
U
اندیشه کردن در
ideality
U
اندیشه گرایی
deliberation
U
اندیشه تامل
deliberations
U
اندیشه تامل
cogitated
U
اندیشه کردن
notion
U
اندیشه فکر
economic thought
U
اندیشه اقتصادی
cogitate
U
اندیشه کردن
notions
U
اندیشه فکر
devisable
U
شایسته اندیشه
cogitation
U
اندیشه وتفکر
opinions
U
رای اندیشه
opinion
U
رای اندیشه
cogitates
U
اندیشه کردن
plans
U
تدبیر اندیشه
cogitating
U
اندیشه کردن
immersed in thinking
U
غرق اندیشه
ideational fluency
U
سیالی اندیشه
idiographic
U
اندیشه نگار
homo sapiens
U
انسان اندیشه ورز
pursuance of a plan
U
تعقیب اندیشه یا نقشهای
ideographs
U
حروف اندیشه نگاری
the seat thought
U
مرکز اندیشه یا فکر
to r.over something
U
درچیزی اندیشه کردن
thinking type
U
سنخ اندیشه ورز
cogitative
U
مربوط به اندیشه وتفکر
to take counsel of one'spillow
U
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
ruminated
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminates
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminating
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
ruminate
U
اندیشه کردن دوباره جویدن
to contemplate about/on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to meditate on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to ruminate on something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to go off half
U
بی اندیشه سخن گفتن وزیاددیدن
to form a notion
U
اندیشه کردن خیال بستن
conceptualize
U
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to open one's mind
U
اندیشه یا راز خود را به کسی گفتن
to consult one's pillow
U
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
to speak one's mind
U
اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
fullwrite professional
U
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
intrusive thoughts
U
اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
symbolises
U
نشان پردازی کردن نماپردازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com