Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
end organ
U
اندام انتهایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distal
U
انتهایی
terminative
U
انتهایی
extreme
U
انتهایی
terminable
U
انتهایی
terminals
U
انتهایی
terminal
U
انتهایی
acrospore
U
هاگ انتهایی
end brush
U
تارهای انتهایی
end plate
U
صفحه انتهایی
finishes
U
تماس انتهایی
extreme values
U
مقادیر انتهایی
foot score line
خط امتیاز انتهایی
sagging
U
تنش انتهایی
end group
U
گروه انتهایی
tail end
U
قسمت انتهایی
butt rib
U
تیغه انتهایی
preterminal
U
پیش انتهایی
end distortion
U
اعوجاج انتهایی
end bulb
U
جسمک انتهایی
half-figure
U
پیکره انتهایی
finish
U
تماس انتهایی
amine terminus
U
امین انتهایی
end link
U
حلقه انتهایی
end office
U
دفتر انتهایی
carboxyl terminus
U
کربوکسیل انتهایی
end value
U
ارزش انتهایی
terminal amino acid
آمینو اسید انتهایی
n terminal amino acid
U
امینو اسید -N انتهایی
acroan
U
بی حسی اندامهای انتهایی
acrocyanosis
U
کبودی اندامهای انتهایی
tailpipe
U
لوله انتهایی اگزوز
acromegalia
U
درشتی اندامهای انتهایی
acromegaly
U
درشتی اندامهای انتهایی
base line end station
U
ایستگاه انتهایی خط مبنا
toes
U
گوشه انتهایی قنداق تفنگ
toe
U
گوشه انتهایی قنداق تفنگ
acroparesthesia
U
نابهنجاری بساوشی دراندامهای انتهایی
manus
U
دست حیوان قسمت انتهایی
acroesthesia
U
افزایش حساسیت اعضای انتهایی
end zone
U
منطقه 09 متری بین خط دروازه و خط انتهایی
curved weft
U
[انتهای نخ پودی که به زیر تارهای انتهایی خم شده و محکم می گردد.]
organs
U
اندام
dismemberment
U
اندام
organ
U
اندام
the unruly
U
اندام سر کش
member
U
اندام
mayhen
U
اندام
memberless
U
بی اندام
members
U
اندام
handsome
<adj.>
U
خوش اندام
well set up
U
خوش اندام
Lilliputian
U
ریزه اندام
svelte
U
باریک اندام
organology
U
اندام شناسی
olfactory organ
U
اندام بویایی
swimming bell
U
اندام شنا
svelt
U
باریک اندام
organ of corty
U
اندام کورتی
organography
U
اندام شناسی
phantom limb
U
اندام خیالی
plasticity
U
اندام پذیری
plastisity
U
اندام پذیری
slimpsy
U
باریک اندام
sense organ
U
اندام حسی
prosthesis
U
اندام مصنوعی
largeof limb
U
درشت اندام
extirpation
U
اندام برداری
extirpation
U
قطع اندام
f. of uterus
U
اندام رحم
terminal organ
U
اندام پایانی
flabellate
U
اندام بادبزنی
flabelliform
U
اندام بادبزنی
golgy tendon organ
U
اندام گلژی
hemialgia
U
دردنیمه اندام
sense modality
U
اندام حسی
electric organ
U
اندام برقزن
lithe
U
لاغر اندام
slimmed
U
باریک اندام
slim
U
باریک اندام
shapes
U
ریخت اندام
mutilating
U
بی اندام کردن
mutilates
U
بی اندام کردن
mutilate
U
بی اندام کردن
limbs
U
اندام زیرین
limb
U
اندام زیرین
organic
U
موثردرساختمان اندام
slimmest
U
باریک اندام
slimming
U
باریک اندام
slims
U
باریک اندام
effector
U
اندام مجری
body building
U
پرورش اندام
shape
U
ریخت اندام
petite
U
ریزه اندام
body-building
U
پرورش اندام
anthropometry
U
اندام سنجی
puny
U
ریزه اندام
slighted
U
باریک اندام پست
slighter
U
باریک اندام پست
organic
U
اندام دار اساسی
amputate
U
قطع اندام کردن
slightest
U
باریک اندام پست
slighting
U
باریک اندام پست
slight
U
باریک اندام پست
figurine
U
پیکره کوچک اندام
statuette
U
تندیس ریزه اندام
statuettes
U
تندیس ریزه اندام
statuettes
U
پیکره کوچک اندام
wolf hound
U
تازی درشت اندام
slimsy
U
باریک اندام نحیف
statuette
U
پیکره کوچک اندام
figurines
U
پیکره کوچک اندام
tegument
U
جلد پوشش اندام
midgets
U
ریز اندام ریزه
membered
U
دارای .....اندام یا عضو
lachrymals
U
اندام های اشکی
lachrymals
U
اندام های اشک
handsomeness
U
تناسب اندام مطبوعیت
body building
U
ورزش زیبایی اندام
body-building
U
ورزش زیبایی اندام
mutilated
U
اندام بریده مغلوط
hobbies
U
اسب کوچک اندام
slights
U
باریک اندام پست
amputated
U
قطع اندام کردن
amputates
U
قطع اندام کردن
midget
U
ریز اندام ریزه
amputating
U
قطع اندام کردن
paidle
U
اندام شنا پرک
hobby
U
اسب کوچک اندام
exairesis
U
برش اندام زیادی
dismembered
U
اندام های کسی رابریدن
dismember
U
اندام های کسی رابریدن
tortrix
U
پروانه بید درشت اندام
dismembering
U
اندام های کسی رابریدن
sculpture in miniature
U
پیکر تراشی کوچک اندام
slim jim
U
شبیه ادم لاغر اندام
sylphid
U
زن جوان وزیبا وباریک اندام
dismembers
U
اندام های کسی رابریدن
tortricid
U
پروانه بید درشت اندام
tortricidae
U
پروانه بید درشت اندام
launce
U
سگ ماهی باریک اندام خاردار
to cut a figure
U
عرض اندام یاجلوه کردن
malfunction
U
[ اندام یا ماشین و غیره ]
درست کار نکردن
limb
U
قطع کردن عضو اندام زبرین
slenderize
U
لاغر اندام شدن باریک کردن
tiger moth
U
پروانه درشت اندام ودراز بال
limbs
U
قطع کردن عضو اندام زبرین
Give ( get , have ) somebody the shivers .
U
ترس ولرز بر اندام کسی انداختن
rachis
U
اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
manager
U
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
managers
U
نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
pingpong
U
جایگرینی دو یا چند دستگاه ذخیره بنحوی که که پردازش بتواند روی یک مجموعه فایل انتهایی صورت گیرد
willet
U
مرغ ساحلی درشت اندام شبیه لک لک یا ماهیخوار
mammila
U
اندام یا چیز دیگرکه مانند پستان باشد
scal away
U
ادم بی معنی جانور کوچک اندام یا لاغر
saury
U
ماهی باریک اندام ودراز منقار اقیانوس اطلس
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
marred
U
ناقص کردن بی اندام کردن
marring
U
ناقص کردن بی اندام کردن
mar
U
ناقص کردن بی اندام کردن
saw tooth
U
دندانه اره ای
[گاه لبه های حاشیه و یا لبه انتهایی فرس را بصورت مثلث های تکراری می بافند که حالتی از دندانه های اره را نشان میدهد.]
butts
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
U
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
reciprocal border
U
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com