Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
complete oligopoly
U
انحصار چند جانبه کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral monopoly
U
انحصار دو جانبه
duopoly
U
انحصار دو جانبه فروش
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
oligopsony
U
انحصار چند جانبه خرید
imperfect oligopoly
U
انحصار چند جانبه ناقص
collusive oligopoly
U
انحصار چند جانبه سازشکارانه
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
perfect monopoly
U
انحصار کامل
tripartite pact
U
قرارداد سه جانبه میثاق سه جانبه
full mobilization
U
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale
U
باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing
U
بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case
U
جعبه کامل خشاب کامل
one way
U
یک جانبه
one-way
U
یک جانبه
unilateral
U
یک جانبه
unilaterally
U
یک جانبه
trilateral
U
سه جانبه
tripartite
U
سه جانبه
ex parte
U
یک جانبه
bilateral
U
دو جانبه
partite
U
جانبه
reciprocal
U
دو جانبه
one legged
U
یک جانبه
mutual
U
دو جانبه
unilateral agreement
U
قرارداد یک جانبه
unilateral agreement
U
توافق یک جانبه
wall-to-wall
U
همه جانبه
unilateral contract
U
قرارداد یک جانبه
bilateral contract
U
قرارداد دو جانبه
reciprocal agreement
U
قرارداد دو جانبه
unilateral declaration
U
بیانیه یک جانبه
multilateral
U
چند جانبه
reciprocal agreement
U
توافق دو جانبه
unilaterally
U
یک جانبه تک سویه
synchronous converter
U
تبدیلگر دو جانبه
unilateral
U
یک جانبه تک سویه
quadrilateral
U
چهار جانبه
dual agent
U
عامل دو جانبه
quadrilaterals
U
چهار جانبه
widespread
U
همه جانبه
blind transportation
U
ارسال یک جانبه
triparite
U
سه نسخهای سه جانبه
tripartite pact
U
پیمان سه جانبه
one sided
U
یک جانبه مغرضانه
restrictions
U
انحصار
restriction
U
انحصار
premption
U
انحصار
monopoly
U
انحصار حق
monopolies
U
انحصار
monopoly
U
انحصار
monopolies
U
انحصار حق
matches
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
match
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
dual agent
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
multilateral trade
U
تجارت چند جانبه
multilateral contract
U
قرارداد چند جانبه
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
bilateral treaty
U
معاهده یا معاهدات دو جانبه
trusted
U
انحصارات چند جانبه
trust
U
انحصارات چند جانبه
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
double agents
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
Bilateral contract.
U
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
trusts
U
انحصارات چند جانبه
quadruple pact
U
میثاق چهار جانبه
quadruple pact
U
پیمان چهار جانبه
total war
U
جنگ همه جانبه
double agent
U
عامل اطلاعاتی دو جانبه
public monopoly
U
انحصار دولتی
monopolist
U
انحصار طلب
monopolist
U
صاحب انحصار
monopolist
U
طرفدار انحصار
monopolism
U
انحصار طلبی
monopolism
U
انحصار گرایی
monopolist
U
انحصار خرید
monopolization
U
انحصار طلبی
monopolization
U
انحصار کردن
monopolies
U
انحصار فروش
monopoly
U
انحصار فروش
duopoly
U
انحصار دو گانه
natural monopoly
U
انحصار طبیعی
oligopoly
U
انحصار فروش
oligopoly
U
انحصار چندجانبه
monopsony
U
انحصار خرید
monopolosm
U
اصول انحصار
pure monopoly
U
انحصار خالص
taxation of monopoly
U
مالیات بر انحصار
institutional monopoly
U
انحصار نهادی
legal monopoly
U
انحصار قانونی
cornering
U
انحصار موقتی
corner
U
انحصار موقتی
exclusiveness
U
محدودیت انحصار
exclusion principle
U
اصل انحصار
selling monopoly
U
انحصار فروش
duopoly
U
در انحصار دو فروشنده
corners
U
انحصار موقتی
duopoly
U
انحصار دو نفری
bilateral monopoly
U
انحصار دوجانبه
absolute monopoly
U
انحصار مطلق
monopolism
U
اصول انحصار
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
siege mentality
U
دشمن پنداری همه جانبه
certificate of exclusive inheritance
U
گواهی انحصار وراثت
charge and discharge statements
U
حساب انحصار وراثت
monopolising
U
بخود انحصار دادن
discriminating monopoly
U
انحصار تبعیض امیز
duopoly
U
انحصار دو قطبی فروش
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
monopolist
U
وابسته بصاحب انحصار
price discriminating monopoly
U
انحصار تبعیض قیمت
regulated monopoly
U
انحصار نظارت شده
monopolized
U
بخود انحصار دادن
monopolises
U
بخود انحصار دادن
monopolizing
U
بخود انحصار دادن
letter testamentary
U
تصدیق انحصار وراثت
monopolizes
U
بخود انحصار دادن
monopolised
U
بخود انحصار دادن
monopolize
U
بخود انحصار دادن
imago
U
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough
U
بطور کامل کامل
extensive cultivation
U
توسعه همه جانبه کشت وکار
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
duopoly
U
انحصار فروش کالا بین دونفر
privity in contract
U
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
circumscription
U
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
duopsony
U
انحصار خرید کالا بطور دونفری
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
corners
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
bilateral infrastructure
U
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
res inter alios
U
debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
bain index
U
شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
game theory
U
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
tripartite declaration of 0
U
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
cross servicing
U
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
probate
U
تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
radiation scattering
U
انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
large
U
کامل
searching
U
کامل
totaled
U
کامل
larger
U
کامل
exacts
U
کامل
exacted
U
کامل
exact
U
کامل
largest
U
کامل
wall-to-wall
U
کامل
plenaries
U
کامل
plenary
U
کامل
unabridged
U
کامل
total
U
کامل
complete
U
کامل
absolutes
U
کامل
completes
U
کامل
unmitigated
U
کامل
entire
U
کامل
echaustive
U
کامل
empennage
U
دم کامل
completing
U
کامل
full
U
کامل
absolute
U
کامل
in a entireness of state
U
کامل
fullest
U
کامل
completed
U
کامل
semibreve
U
نت کامل
self-contained
U
کامل
all-out
U
کامل
semibreves
U
نت کامل
starkest
U
کامل
of ripe years
U
کامل
starkly
U
کامل
perfects
U
کامل
stark
U
کامل
starker
U
کامل
perfect
U
کامل
perfected
U
کامل
perfecting
U
کامل
saturation
U
کامل
unqualified
U
کامل
totalled
U
کامل
full-fledged
U
کامل
totaling
U
کامل
totals
U
کامل
main
U
کامل
full fledged
U
کامل
totalling
U
کامل
complete graph
U
گراف کامل
inside and out
<idiom>
U
به طور کامل
hohlraum
U
تابشگر کامل
rounded
<adj.>
U
کامل و متعادل
conversancy
U
اشنایی کامل
grand slam
U
موفقیت کامل
to the hilt
<idiom>
U
به طور کامل
complete inventory
U
موجودی کامل
hunky dory
U
بارضایت کامل
conversance
U
اشنایی کامل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com