Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assemble
U
انجمن کردن ملاقات کردن
assembled
U
انجمن کردن ملاقات کردن
assembles
U
انجمن کردن ملاقات کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
visit
U
ملاقات کردن زیارت کردن
visited
U
ملاقات کردن زیارت کردن
visits
U
ملاقات کردن زیارت کردن
redezvous
U
تلاقی کردن ملاقات کردن
stop by
<idiom>
U
ملاقات کردن
gang up
U
ملاقات کردن
revisit
U
دوباره ملاقات کردن
revisiting
U
دوباره ملاقات کردن
revisited
U
دوباره ملاقات کردن
revisits
U
دوباره ملاقات کردن
meet
U
معرفی شدن به ملاقات کردن
meets
U
معرفی شدن به ملاقات کردن
keep an appointment
U
قبول کردن قرار ملاقات
foregather
U
انجمن کردن
to hold a meeting
U
انجمن کردن
assemblage
U
انجمن عمل سوار کردن
assemblages
U
انجمن عمل سوار کردن
appointments
U
قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment
U
قرار ملاقات وعده ملاقات
conventicle
U
انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
athenaeum
U
انجمن ادبی انجمن دانش
atheneum
U
انجمن ادبی انجمن دانش
ems dispatch
U
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
visit
U
ملاقات
visited
U
ملاقات
linkup
U
ملاقات
visits
U
ملاقات
visiting
U
ملاقات
revisits
U
ملاقات مجدد
trysts
U
قرار ملاقات
appointed day
U
وعده ملاقات
date
[appointment]
U
وعده ملاقات
meeting
U
ملاقات میتینگ
revisiting
U
ملاقات مجدد
meeting
U
ملاقات اجتماع
revisit
U
ملاقات مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
meetings
U
ملاقات میتینگ
meeter
U
ملاقات کننده
tryst
U
قرار ملاقات
resorts
U
ملاقات مکرر
audiences
U
ملاقات رسمی
audience
U
ملاقات رسمی
official meeting
U
ملاقات رسمی
meetings
U
ملاقات اجتماع
appointments
U
وعده ملاقات
appointment
U
وعده ملاقات
callers
U
ملاقات کننده
visiting hours
ساعات ملاقات
resort
U
ملاقات مکرر
caller
U
ملاقات کننده
resorted
U
ملاقات مکرر
conjuncture
U
ملاقات تصادفی
concourse
U
محل ملاقات
concourses
U
محل ملاقات
date
[appointment]
U
قرار ملاقات
appointment
U
قرار ملاقات
appointed day
U
قرار ملاقات
rendezvous
U
قرار ملاقات گذاشتن
appointed days
U
قرار های ملاقات
trysts
U
قرار ملاقات گذاشتن
assignations
U
قرار ملاقات واگذاری
obtain an appointment
U
وقت ملاقات گرفتن
tryst
U
قرار ملاقات گذاشتن
redezvous
U
رانده وو محل ملاقات
dates
[appointments]
U
وعده های ملاقات
assignation
U
قرار ملاقات واگذاری
appointments
U
وعده های ملاقات
appointed days
U
وعده های ملاقات
visitant
U
ملاقات کننده مهاجر
dates
[appointments]
U
قرار های ملاقات
appointments
U
قرار های ملاقات
schedule an appointment
U
قرار ملاقات گذاشتن
make an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
miss an appointment
U
از دست دادن قرار ملاقات
I'd like to see Mr. ...
U
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
I have a date with my fiandee.
U
با نامزدم قرار ملاقات دارم
redezvous
U
وعده ملاقات اجتماع مجدد
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to arrive in good time
U
خیلی زودتر از وقت ملاقات رسیدن
fix someone up with someone
<idiom>
U
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
lose touch with
<idiom>
U
از دست دادن شانس ملاقات وارتباط
It was a mere accident that we met.
U
ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
blind dates
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind date
U
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
off balance
<idiom>
U
فراهم نکردن ،قادربه ملاقات غیرمنتظره نبودن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
convocation
U
انجمن
reunion
U
انجمن
reunions
U
انجمن
gathering
U
انجمن
gatherings
U
انجمن
fellowsh
U
انجمن
coterie
U
انجمن
coteries
U
انجمن
meetings
U
انجمن
meeting
U
انجمن
groups
U
انجمن
institutes
U
انجمن
instituted
U
انجمن
institute
U
انجمن
societies
U
انجمن
group
U
انجمن
council
U
انجمن
communities
U
انجمن
community
U
انجمن
guilds
U
انجمن
society
U
انجمن
guild
U
انجمن
borough council
U
انجمن ده
agora
U
انجمن
councils
U
انجمن
company
U
انجمن
clubbed
U
انجمن
instituting
U
انجمن
associations
U
انجمن
club
U
انجمن
committees
U
انجمن
clubs
U
انجمن
association
U
انجمن
clubbing
U
انجمن
companies
U
انجمن
convocations
U
انجمن
comitia
U
انجمن
confranternity
U
انجمن
committee
U
انجمن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sidekick
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
local authority
U
انجمن محلی
municipal council
U
انجمن شهرداری
municipal council
U
انجمن شهر
prayer meeting
U
انجمن دعا
quaker's meeting
U
انجمن خاموش
secret society
U
انجمن سری
assembly
U
اجتماع انجمن
town council
U
انجمن شهر
town council
U
انجمن شهرداری
town meeting
U
انجمن شهری
trade association
U
انجمن صنفی
associate computer professionals
U
انجمن کامپیوترکاران
meetings
U
انجمن جلسه
meeting
U
انجمن جلسه
conference
U
انجمن باشگاهها
conferences
U
انجمن باشگاهها
faction
U
انجمن فرقه
factions
U
انجمن فرقه
caucuses
U
انجمن حزبی
academy
U
انجمن دانش
academies
U
انجمن دانش
hunts
U
انجمن شکارچیان
hunted
U
انجمن شکارچیان
congress
U
انجمن مجلس
congresses
U
انجمن مجلس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com