English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
friendly societies U انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
friendly society U انجمن تعاونی) که اعضای ان همدیگر رادرتنگدستی یاپیری یاری میکنن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quaker meeting U انجمن کواکرهاکه اعضای ان خام
quaker's meeting U انجمن کوالرهاکه اعضای ان خاموش میماندندتایکی درنتیجه
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
conventicle U انجمن مخفی وغیر قانونی انجمن مذهبی
atheneum U انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum U انجمن ادبی انجمن دانش
co-op U تعاونی
co op U تعاونی
friendliest U تعاونی
each other U همدیگر
cooperative U تعاونی
mutual U تعاونی
co-ops U تعاونی
friendlier U تعاونی
friendlies U تعاونی
friendly U تعاونی
one a U همدیگر
one an other U همدیگر
communed U اجتماع تعاونی
cooperative U شرکت تعاونی
symbiosis U زندگی تعاونی
multiple therapy U درمان تعاونی
commune U اجتماع تعاونی
cooperative therapy U درمان تعاونی
cooperative society U شرکت تعاونی
mutual company U شرکت تعاونی
peer to each other U مانند همدیگر
cooperative company U شرکت تعاونی
self repelling U دافع همدیگر
communing U اجتماع تعاونی
communes U اجتماع تعاونی
co operative societies U شرکتهای تعاونی
co-operative societies U شرکتهای تعاونی
co-operative societies U انجمنهای تعاونی
co operative societies U انجمنهای تعاونی
to blame one another U همدیگر را مقصر کردن
They grew attached ( attracted) to each other. U به همدیگر علاقمند شدند
phalanstery U روابط تعاونی اجتماعی
to hug each other U همدیگر را بغل کردن
producers cooperative company U شرکت تعاونی تولید
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
to be on the same page <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
savings and loan association U صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other. U زبان همدیگر رامی فهمیم
to talk the same language <idiom> U همدیگر را فهمیدن [اصطلاح مجازی]
The twins are hardly distinguish between colors. U دوقلوها را از همدیگر نمی شد تشخیص داد
contiguous U خانههای گرافیکی یا حروفی که بر همدیگر اثر می گذارند
blind date U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
cross voting U رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
blind dates U قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
mine mooring U اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
Knock off your fighting right now! U همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
hatched moulding U گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
inside U تو اعضای داخلی
insides U تو اعضای داخلی
burgomaster U اعضای شهرداری
succor U یاری
helping U یاری
succour U یاری
adjutancy U یاری
companionship U یاری
coajutor U یاری
friendliness U یاری
helpings U یاری
comradery U یاری
locomotor U ابتلاء اعضای حرکتی
footwork U هماهنگی پا با اعضای دیگر
locomotory U ابتلاء اعضای حرکتی
main structure menbers U اعضای اصلی ساختمان
prosthetics U مبحث اعضای مضنوعی
sensorium U مرکز حواس اعضای حس
technical staff U کارمندان یا اعضای فنی
senior members U اعضای بالارتبه یا ارشد
vitals U اعضای حیاتی و موثربدن
the f. U اعضای هیئت پزشکی
royalties U اعضای خانواده سلطنتی
royalty U اعضای خانواده سلطنتی
cadre U اعضای یک سازمان نظامی
stiffening members U اعضای صلب کننده
cadres U اعضای یک سازمان نظامی
paraplegia U فلج اعضای سافل
service U نوکری یاری
helped U کمک یاری
coajutor U یاری کننده
aid U کمک یاری
helps U کمک یاری
handing U یاری دادن
hand U یاری دادن
coadjutant U یاری دهنده
help U کمک یاری
serviced U نوکری یاری
aided U کمک یاری
to pray in aid of U یاری خواستن از
friend U یاری نمودن
friends U یاری نمودن
succour U یاری کردن
succor U یاری کردن
to a oneself for help U یاری خواستن
bestead U یاری کردن
adjuvant U یاری کننده
synergy U همکاری یاری
aiding U کمک یاری
adjutantship U معاونت یاری
innards U اعضای داخلی حیوان یاانسان
toho U اعضای انگشتان نشانه و شست
hypotrophy U رشد غیرمتناسب اعضای شعاعی
senatorial U وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
locomotor U دارای گرفتاری در اعضای حرکتی
acroesthesia U افزایش حساسیت اعضای انتهایی
vitals U اعضای اصلی بدن حیوان
senatorian U وابسته به مجلس سنا یا اعضای ان
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
civil affairs U عملیات مردم یاری
civil military action U عملیات مردم یاری
civic action U عملیات مردم یاری
coadjutor U معاون یاری کننده
to get behind somebody U یاری کردن به کسی
to back somebody up U یاری کردن به کسی
to bolster somebody up U یاری کردن به کسی
to lend a U دست یاری دادن
i heed your help U به یاری شما نیازمندم
to back up U یاری یاکمک کردن
urogenital U وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
conscript fathere U اعضای مجلس سنای روم باستان
togive the leg sof U کسیرا در کاردشواری یاری کردن
he had the luck to escape U بختش یاری کرد که گریخت
fortune smiled on him U اقبال ویرا یاری کرد
outriggers U اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
bounds U محدودیتی که به تعداد اعضای یک آرایه داده میشود
bionic U وابسته به کار گذاشتن اعضای ساختگی در بدن
feed U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
feeds U پاس به یاری که در موقعیت بهتری است
catena U 1-تعداد اعضای یک لیست زنجیری 2-مجموعهای از حروف در یک کلمه
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clocks U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
pin joint U اتصال بین اعضای ساختمانی بصورت لولا یا پاشنه
component U تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
components U تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
to have the kindness to help s U لطف داشتن برای یاری کردن کسی .o.
mothers help U زنی که بانوی خانه رادرپرستاری کودکانش یاری میکند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
heterology U عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
signals U علامتهای رمزی قراردادی بین اعضای تیم برای مانورهای معین
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
cams U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
union shop U مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
play into someone's hands <idiom> U (به کسی یاری وکمک رساندن)انجام کاری که به شخص دیگری سود برساند
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
homology U همانندی وتجانس ساختمان اعضای مختلف جانور یاگیاه در اثرمنشعب شدن از یک ریشه یامبدا متجانس
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
deadlock U موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
fellowsh U انجمن
confranternity U انجمن
comitia U انجمن
borough council U انجمن ده
agora U انجمن
clubs U انجمن
instituted U انجمن
institute U انجمن
gathering U انجمن
reunions U انجمن
reunion U انجمن
committees U انجمن
gatherings U انجمن
guilds U انجمن
community U انجمن
communities U انجمن
association U انجمن
meeting U انجمن
associations U انجمن
instituting U انجمن
institutes U انجمن
societies U انجمن
society U انجمن
company U انجمن
committee U انجمن
councils U انجمن
meetings U انجمن
council U انجمن
groups U انجمن
club U انجمن
clubbed U انجمن
coteries U انجمن
convocations U انجمن
coterie U انجمن
convocation U انجمن
clubbing U انجمن
group U انجمن
companies U انجمن
guild U انجمن
caucuses U انجمن حزبی
quaker's meeting U انجمن خاموش
conclave U انجمن محرمانه
foregather U انجمن کردن
folkmot U انجمن شهر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com