English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to fine down U بادادن مبلغی ازاجاره
replevy U بادادن تامین ازتوقیف دراوردن
kermis U جشن وعیدسالیانهای که درهلندوبلژیک بادادن نمایش وفریادهای ...میکنند
tusk tenon U زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
door money U ورودیه
admissions U ورودیه
admission U ورودیه
income U ورودیه جدیدالورود
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
fee U پای مزد ورودیه
entrancing U ورودیه اجازه ورود
entrances U ورودیه اجازه ورود
entranced U ورودیه اجازه ورود
entrance U ورودیه اجازه ورود
associative U انجمنی
sisteshood U انجمنی
associative variable U متغیر انجمنی
associative stopage U انباره انجمنی
associative processor U پردازنده انجمنی
associative memory U حافظه انجمنی
associative storage U انباره انجمنی
box office U گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
box offices U گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
quadrumvirate U انجمنی مرکب از چهار تن
join a society U عضو انجمنی شدن
take the chair U ریاست انجمنی را دارا بودن
take the chair U ریاست انجمنی را بر عهده داشتن
union shop U یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
associative addressing U پردازندهای که از حافظه انجمنی استفاده میکند
gatecrasher U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers U کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
content addressable addressing U پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند
wherunto U که بدان
thereto U بدان
thereunto U بدان
Internet U انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای اینترنت را تشخیص میدهد
IETF U انجمنی که بخشی ای از TAB است و استانداردهای اینترنت را بیان میکند
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
whereat U که بدان جهت که در انجا
according as چنانکه بدان سان که
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
Internet U انجمنی که عضوی از IAB است و استانداردهای جدید اینترنت را پیش از اینکه به IETF مراجعه کنند بررسی میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
extending U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extends U گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
eisa U گروه تولید کنندگان PC که یک انجمنی برای پیشبرد استاندارد باس تک بیتی تشکیل داده اند که رقیبی برای استاندار باس MAC از IBM است
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com