English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
honored U انجام تعهد
honoring U انجام تعهد
honors U انجام تعهد
honour U انجام تعهد
honoured U انجام تعهد
honouring U انجام تعهد
honours U انجام تعهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
collateral U عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
good performance bond guarntee U وثیقه انجام تعهد
liquidated damages U خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
onerous property U دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
Other Matches
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
mandates U تعهد
obligations U تعهد
mandating U تعهد
committment U تعهد
obligation U تعهد
bond U تعهد
assurance U تعهد
liabilities U تعهد
assurances U تعهد
mandate U تعهد
mandated U تعهد
bank bond U تعهد
undertaking U تعهد
assumpsit U تعهد
assunption U تعهد
liability U تعهد
sponsion U تعهد
commitments U تعهد
commitment U تعهد
assumes U تعهد
guaranteed U تعهد
assume U تعهد
onus U تعهد
engagement U تعهد
contract U تعهد
oblogation U تعهد
obstriction U تعهد
warranties U تعهد
guarantee U تعهد
warranty U تعهد
engagements U تعهد
guarantees U تعهد
scratch one's back <idiom> U کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
fulfilment of an obligation U ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
substitution of an obligation U تبدیل تعهد
to take on U تعهد کردن
substitution of a different obligation U تبدیل تعهد
take on U تعهد کردن
subscriber U تعهد کننده
subscribers U تعهد کننده
mature obligation U تعهد حال
implied assumpist U تعهد ضمنی
liability to disease U تعهد امادگی
peremptory undertaking U تعهد قاطع
nonalignment U عدم تعهد
preengagement U تعهد قبلی
without engagement U فاقد تعهد
recognizance U تعهد نامه
covenants U تعهد کردن
undertake U تعهد کردن
committal U تعهد الزام
underwrites U تعهد کردن
underwrite U تعهد کردن
enterprises U تعهد تجارت
undertakes U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
warranties U تعهد کننده
warranty U تعهد کننده
subscription U تعهد پرداخت
underwriting U تعهد کردن
breach of an obligation U تخلف از تعهد
underwrote U تعهد کردن
discharge of an obligation U سقوط تعهد
extinction of an obligation U انقضاء تعهد
termination of an obligation U انقضاء تعهد
enterprise U تعهد تجارت
underwritten U تعهد کردن
subscriptions U تعهد پرداخت
covenant U تعهد کردن
honoring U ایفای تعهد کردن
honors U ایفای تعهد کردن
honour U ایفای تعهد کردن
warrantor U تعهد کننده ضامن
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
pre engaged U دارای تعهد قبلی
honours U ایفای تعهد کردن
honouring U ایفای تعهد کردن
promissory U وابسته به تعهد یا قول
honoured U ایفای تعهد کردن
honored U ایفای تعهد کردن
bond U تعهد موافقت نامه
failure to comply with the transaction U عدم ایفاء تعهد
liability U تعهد موجودی بانکی
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
liabilities U تعهد موجودی بانکی
pledging U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledged U تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge U تعهد والتزام گروگذاشتن
novation U تبدیل تعهد یا مدیون
joint bond U تعهد یا ضمانت مشترک
binding cover U پوشش تعهد شده
plight U تعهد دادن گرفتاری
long tail liability U تعهد طولانی مدت
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
pacta sunt servanda U تعهد الزام اور است
dishonours U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoring U تعهد خود رامحترم نشمردن
covenants U منشور عقد بستن تعهد
covenant U منشور عقد بستن تعهد
dishonouring U تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors U تعهد خود رامحترم نشمردن
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
long term credit commitment U تعهد اعتبار بلند مدت
subscription U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscriptions U وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
offset of one obligation against another U تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
sign off U از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
query U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
querying U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried U 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
continues U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue U ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
novatio non presumiter U تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
mission , oriented U لازم برای انجام ماموریت ضروری برای انجام ماموریت
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds U اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
warranty U امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
warranties U امرمورد تعهد یا تضمین تضمین
locarno treaty U بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
enforcement U انجام
achievements U انجام
performances U انجام
fulfilment U انجام
achievement U انجام
performance U انجام
end all U انجام
sequel U انجام
sequels U انجام
implementation U انجام
implements U انجام
transaction U انجام
implementing U انجام
implemented U انجام
implement U انجام
completion U انجام
fulfillment U انجام
execution U انجام
effectuation U انجام
terminuse ad quem U انجام
implementation U انجام
at last U سر انجام
compietion U انجام
accomplishment U انجام
consummation U انجام
commissions U انجام
commissioning U انجام
commission U انجام
complier U انجام دهنده
completion of a contract U انجام یک قرارداد
feasibility U توانایی انجام
manipulation U انجام با مهارت
implement U انجام دادن
carry ineffect U انجام دادن
put into practice U انجام دادن
actualize U انجام دادن
do up U انجام دادن
actualise [British] U انجام دادن
administer انجام دادن
bring into being U به انجام رساندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com