Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
current carring
U
انتقال یا هدایت جریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stream line
U
خط هدایت جریان
input of current
U
تغذیه و هدایت جریان
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
current transfer ratio
U
نسبت انتقال جریان
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
guidance
U
هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance
U
هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
homing guidance
U
هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider
U
موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance
U
هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
fighter direction
U
هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
inertial guidance
U
سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
stellar guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
conductance
U
ضریب هدایت قدرت هدایت
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance
U
سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
azimuth guidance
U
هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
alternator
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer
U
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
lead
U
هدایت
total conductivity
U
هدایت کل
conductance
U
هدایت
navigator
U
هدایت گر
navigators
U
هدایت گر
conduction
U
هدایت
steerage
U
هدایت
leads
U
هدایت
transduction
U
هدایت
guidance
U
هدایت
leading
U
هدایت
direction
U
هدایت
electric conduction
U
هدایت الکتریسیته
conductivity
U
ضریب هدایت
guided
U
هدایت کردن
enlightened
U
هدایت شده
admittance
U
هدایت فاهری
conning tower
U
برج هدایت
canalization
U
هدایت در مسیر
superconductivity
U
فوق هدایت
managements
U
هدایت یا سازماندهی
management
U
هدایت یا سازماندهی
leading line
U
خط هدایت هواپیما
leading marks
U
نشانههای هدایت
commutate
U
هدایت وتغییر
conductivity
U
قابلیت هدایت
guide
U
هدایت کردن
dirigible
U
قابل هدایت
bus bar line
U
سیم هدایت
directing
U
هدایت کردن
operating stand
U
اطاق هدایت
conning
U
هدایت کردن
avigation
U
فن هدایت هواپیما
conned
U
هدایت کردن
con
U
هدایت کردن
direct
U
هدایت کردن
conducting
U
هدایت کردن
directed
U
هدایت کردن
directs
U
هدایت کردن
rede
U
هدایت کردن
navigate
U
هدایت کردن
navigated
U
هدایت کردن
steerable
U
هدایت کردنی
navigating
U
هدایت کردن
conducted
U
هدایت کردن
afferent conduction
U
هدایت اورانی
afferent transmission
U
هدایت اورانی
navigates
U
هدایت کردن
conduct
U
هدایت کردن
conducts
U
هدایت کردن
convect
U
هدایت کردن
hydraulic conductivity
U
هدایت ابی
image line
U
هدایت تصویر
fire direction
U
هدایت اتش
directors
U
هدایت کننده
convey
U
هدایت کردن
conduction
U
هدایت گرم
conductible
U
قابل هدایت
steering
U
هدایت کردن
joysticks
U
سکان هدایت
joystick
U
سکان هدایت
director
U
هدایت کننده
conduction
U
هدایت تنظیم
vee guideways
U
مسیر هدایت "وی "
conveying
U
هدایت کردن
heat conduction
U
هدایت حرارتی
conductibility
U
قابلیت هدایت
conveys
U
هدایت کردن
guide way
U
مسیر هدایت
heat conductivity
U
هدایت حرارتی
undirected
U
هدایت نشده
conveyed
U
هدایت کردن
cons
U
هدایت کردن
conduction velocity
U
سرعت هدایت
conductance
U
میزان هدایت
conduct of fire
U
هدایت تیراندازی
ionic conduction
U
هدایت یونی
direction
U
هدایت رهبری
template
U
ریل هدایت
conductive
U
قابل هدایت
electron conduction
U
هدایت الکترون
electrical conductivity
U
هدایت الکتریکی
guides
U
هدایت کردن
templates
U
ریل هدایت
laser guidance
U
سیستم هدایت لیزری
heat conductivity
U
قابلیت هدایت حرارت
fire direction net
U
شبکه هدایت اتش
conducted
U
هدایت کردن بردن
fire direction center
U
مرکز هدایت اتش
hot blast main
U
هدایت هوای دم داغ
conductibility
U
ضریب هدایت مخصوص
barrel
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
guded missile
U
موشک هدایت شوند
high conductivity
U
قابلیت هدایت زیاد
conduct grade
U
درجه هدایت یک ماده
dredging ladder
U
هدایت کننده سطل
guideway
U
شیار هدایت کننده
photoconductivity
U
قابلیت هدایت نور
conduct
U
هدایت کردن بردن
ballistic director
U
هدایت کننده بالیستیکی
conducting staff
U
ستاد هدایت کننده
trafficking
U
تجارت هدایت شده
trafficked
U
تجارت هدایت شده
magnetic permeance
U
مقدار هدایت مغناطیسی
directed net
U
شبکه هدایت شده
directed exercise
U
تمرین هدایت شده
diathermacy
U
خاصیت هدایت گرما
conductance
U
مقدار هدایت واقعی
channelising island
U
سکوی هدایت کننده
traffics
U
تجارت هدایت شده
directing staff
U
ستاد هدایت کننده
direction center
U
مرکز هدایت عملیات
fire control
U
کنترل یا هدایت اتش
fire direction
U
هدایت کردن اتش
barrels
U
وفیفه هدایت در یک ترمینال
conductivity
U
ضریب هدایت یا انتشار
bell's bund
U
دیوار هدایت کننده اب
ideal conductivity
U
قابلیت هدایت ایده ال
direction
U
مسیر هدایت کردن
increase in conductivity
U
افزایش قابلیت هدایت
directional
U
وابسته به راهنمایی و هدایت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com