Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rightward shift
U
انتقال به طرف راست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
arithmetic
U
داده یا کلمهای که در ثبات یک بیت به چپ یا راست انتقال داده میشود و بیت انتها را از دست میدهد
justification
U
انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
justifications
U
انتقال بیتهای داده یا حروف به راست یا چپ یا حاشیه مستقیم پیدا کنند
Other Matches
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
half left
U
فرمان نیم به چپ چپ یا نیم به راست راست
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
vertical beam
U
راست رو
right turn
U
به راست راست
upright
U
راست
straight
U
راست
apeak
U
راست
erect
U
راست
blankly
U
سر راست
vertically
U
راست
turnabouts
U
به راست راست
uninhibited
U
رک و راست
up front
U
رک و راست
plain dealing
U
راست
plain spoken
U
یر راست
plumply
U
سر راست
wrapover dress
U
راست
wooden
U
راست
candid
U
راست
righting
U
راست
four-square
U
رک و راست
righted
U
راست
directly
U
سر راست
right footed
U
راست پا
on end
U
راست
right face
U
به راست راست
wrapover skirt
U
راست
right back
U
بک راست
outspoken
U
رک و راست
rectilineal
U
راست خط
right
U
راست
wrapover top
U
راست
straighter
U
راست
beeline
U
خط راست
straightish
U
راست
straightforward
U
رک سر راست
bee line
U
خط راست
freehearted
U
رک و راست
erecting
U
راست
straightforward
U
راست
straightish
U
سر راست
erects
U
راست
truest
U
راست
truer
U
راست
dextrorotatory
U
راست بر
true
U
راست
bolt upright
U
راست
turnabout
U
به راست راست
dextrogyrous
U
راست بر
straightest
U
راست
sheer
U
یک راست
pricking
U
راست
pricks
U
راست
pricked
U
راست
prick
U
راست
forthrights
U
سر راست
erected
U
راست
rectums
U
راست روده
rectum
U
راست روده
squaring
U
راست حسینی
rectification
U
راست گردانی
simon pure
U
راست حسینی
roll
U
انحراف به چپ یا راست
rolled
U
انحراف به چپ یا راست
rectus
U
ماهیچه راست
speak the trurh
U
راست گفتن
rolls
U
انحراف به چپ یا راست
sit up
U
راست نشستن
orthogonal
U
راست گوشه
unbent
U
راست کردن
squares
U
راست حسینی
right-angled
U
راست گوشه
ragged left alignment
U
هم ترازی راست
erect
U
راست کردن
straight bow
U
کمان راست
straight out
U
راست حسینی
right justification
U
هم ترازی راست
right atrium
U
آتریوم راست
straight stairs
U
پلکان راست
ragged right
U
راست ناهموار
erected
U
راست کردن
erecting
U
راست کردن
erects
U
راست کردن
unbends
U
راست کردن
unbend
U
راست کردن
verisimilitude
U
راست نمایی
square
U
راست حسینی
squared
U
راست حسینی
Is it true that. . . ?
U
راست است که ...؟
right angled
U
راست گوشه
straightening
U
راست کردن
to tell the truth
U
راست گفتن
rightmost
U
سمت راست
to spoke the t.
U
راست گفتن
stand
U
راست شدن
rectilinear
U
راست خطی
rightable
U
راست شدنی
right wing toward
U
دست راست
right wing to ward
U
دست راست
hard shouder
U
شانه راست
rightism
U
راست گرایی
rectangle
U
راست گوشه
rectangle
U
راست گوش
straightens
U
راست کردن
upend
U
راست نشاندن
upended
U
راست نشاندن
upending
U
راست نشاندن
upends
U
راست نشاندن
straightened
U
راست کردن
rectangles
U
راست گوش
rectangles
U
راست گوشه
straighten
U
راست کردن
right turn
U
براست راست
right oblique march
U
میل به راست رو
right incline
U
میل به راست
right half back
U
نگهبان راست
right flank
U
سمت راست
right flank
U
جناح راست
to come to good
U
راست امدن
round unvarnished tale
U
حرف سر راست
sheer
U
راست تند
right hand
U
دست راست
right arm
U
دست راست
round unvarnished tale
U
راست حسینی
right halfback
U
هافبک راست
right handed
U
در سمت راست
right handed
U
راست دست
right handedness
U
راست دستی
right handed rotation
U
گردش به راست
to sit up
U
راست نشستن
rightmost
U
راست ترین
righting lever
U
اهرم راست کن
righty
U
راست دست
right handed
U
راست گرد
right angled parallelogram
U
راست گوشه
rectangular
U
راست گوشه
to make a turn to the left
[right]
U
به چپ
[راست]
پیچیدن
dextrosal
U
راست گرد
verities
U
سخن راست
verity
U
سخن راست
counterclockwise
U
حرکت از راست به چپ
erectile
U
راست شدنی
erectile
U
راست کردنی
erective
U
راست کننده
clockwise rotation
U
گردش به راست
to turn left
[right]
U
به چپ
[راست]
پیچیدن
bolts
U
: راست بطورعمودی
orthognathous
U
راست ارواره
open heartedness
U
راست بازی
rotation in a clockwise direction
U
گردش به راست
dextrorotatory
U
راست گردان
truthful
<adj.>
U
راست
[با حقیقت]
to the right
<adv.>
U
سمت راست
on the right
<adv.>
U
سمت راست
right
<adv.>
U
سمت راست
as the crow files
U
بخط راست
right wing
U
جناح راست
right-wing
U
جناح راست
reef knot
U
گره راست
in round numbers 00
U
سر راست 001تا
cross-brace
U
بادبند چپ و راست
reef knots
U
گره راست
ingenuousness
U
راست بازی
Z-twist
[Z-spun]
U
راست تاب
grape sugar
U
گلوکز راست بر
eton collan
U
یقه راست
fastigiate
U
راست بالارونده
it never rains but it pours
<idiom>
U
چپ و راست بد آوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com