English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
coopt U انتخاب کردن ودر میان خوداوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to bring any one to his knees U کسیرارافرمان خوداوردن کسیرامعلم کردن
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
Apple Key U کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
technocracy U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies U حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
target selector U دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
sophistication U نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
ineligibility U عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
uncreate U نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
seep U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeps U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeping U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
seeped U از میان سوراخهای ریز نفوذ کردن چکه کردن
opts U انتخاب کردن
screen U انتخاب کردن
elect U انتخاب کردن
pitch upon U انتخاب کردن
dial U انتخاب کردن
electing U انتخاب کردن
sift U انتخاب کردن
opted U انتخاب کردن
to make a choice of U انتخاب کردن
opting U انتخاب کردن
opt U انتخاب کردن
selects U انتخاب کردن
single U انتخاب کردن
screens U انتخاب کردن
screening, screenings U انتخاب کردن
screened U انتخاب کردن
choosing U انتخاب کردن
chooses U انتخاب کردن
select U انتخاب کردن
choose U انتخاب کردن
selected U انتخاب کردن
pick out <idiom> U انتخاب کردن
elects U انتخاب کردن
dialled U انتخاب کردن
dialed U انتخاب کردن
dials U انتخاب کردن
to have one's pick U انتخاب کردن
sifted U انتخاب کردن
sifts U انتخاب کردن
mischoose U بد انتخاب کردن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
reelect U تجدید انتخاب کردن
preselect U قبلا انتخاب کردن
pick out U انتخاب کردن دریافتن
preselect U انتخاب کردن مقدماتی
destine U قبلا انتخاب کردن
syncopate U از میان کوتاه کردن
intract U در میان هم کار کردن
to pitch upon something U چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
chap U انتخاب کردن شکاف دادن
electing U انتخاب کردن برگزیده منتخب
elects U انتخاب کردن برگزیده منتخب
disfranchise U از حق رای یا انتخاب محروم کردن
wale U تیر افقی انتخاب کردن
to ballot for U بارای پنهان انتخاب کردن
elect U انتخاب کردن برگزیده منتخب
interject U در میان امدن مداخله کردن
intervene U مداخله کردن پا میان گذاردن
To settle upon a price during a dispute. <proverb> U میان دعوا نرخ طى کردن .
intervenes U مداخله کردن پا میان گذاردن
inserts U داخل کردن در میان گذاشتن
interjecting U در میان امدن مداخله کردن
to cut short U قطع کردن میان برکردن
interjected U در میان امدن مداخله کردن
intervened U مداخله کردن پا میان گذاردن
insert U داخل کردن در میان گذاشتن
inserting U داخل کردن در میان گذاشتن
interjects U در میان امدن مداخله کردن
to split the difference U تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
checks U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
checked U جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
interpolated U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolate U در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
select U جدا کردن انتخاب کردن
to run in U گرفتار کردن انتخاب کردن
selects U جدا کردن انتخاب کردن
selected U جدا کردن انتخاب کردن
menu item U یک انتخاب در فهرست انتخاب
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
jack pot U دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
controlled reprisal U انتخاب بررسی شده راه کار انتخاب کنترل شده راه کار
scans U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
options U حق انتخاب
selecting U انتخاب
election U انتخاب
franchise U حق انتخاب
franchises U حق انتخاب
delegacy U انتخاب
francs U حق انتخاب
franc U حق انتخاب
option U انتخاب
option U حق انتخاب
options U انتخاب
choicest U انتخاب
choice U انتخاب
selection U انتخاب
selections U انتخاب
excerption U انتخاب
suffrage U حق انتخاب
choices U انتخاب
draft U انتخاب
choicer U انتخاب
drafts U انتخاب
drafted U انتخاب
half back U میان
shortcut U میان بر
centers U میان
centre U میان
centred U میان
centered U میان
into U در میان
waistline U میان
among U میان
mean water U میان اب
mean line U خط میان
waist U میان
waists U میان
overthwart U از میان
middling U میان
mongst U میان
mesocarp U میان بر
omphalos U میان
waistlines U میان
between U میان
midrib U رگ میان
center U میان
through U از میان
thru U از میان
middle part U میان
cross country U میان بر
crosscut U میان بر
stagger U یک در میان
intershoot U در میان
per U از میان
in the midden of U در میان
amongst U در میان
middle U میان
middles U میان
in our midst U در میان ما
diameters U میان بر
staggering U یک در میان
diameter U میان بر
staggers U یک در میان
amid U در میان
eligible U قابل انتخاب
choosey U انتخاب کننده
social selection U انتخاب اجتماعی
seller's option U انتخاب فروشنده
chooser U انتخاب کننده
check boxes U چهارگوشهای انتخاب
self service U با انتخاب ازاد
chip select U انتخاب تراشه
choice of technology U انتخاب تکنولوژی
choiceless U محروم از حق انتخاب
elector U انتخاب کننده
circuit switching U انتخاب مدار
electors U انتخاب کننده
elected U انتخاب شده
economic choice U انتخاب اقتصادی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com