English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dilation of time U انبساط زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
characteristic expansion time U زمان شاخص انبساط
Other Matches
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
distension U انبساط
distentions U انبساط
strains U انبساط
strain U انبساط
distensions U انبساط
pleasure U انبساط
extension U انبساط
extensions U انبساط
pleasures U انبساط
dilatation U انبساط
stretch U انبساط
stretched U انبساط
stretches U انبساط
expansion loop U خم انبساط
expansion U انبساط
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
inextensibility U انبساط ناپذیری
distensible U انبساط پذیر
expansiveness U انبساط پذیری
inextension U عدم انبساط
expansion rate U اهنگ انبساط
expansion point U درز انبساط
expansion of universe U انبساط جهان
expansile U قابل انبساط
evolution of heat U انبساط حرارتی
expansion coefficient U ضریب انبساط
expansibility U قابلیت انبساط
expansion heat U حرارت انبساط
expansion joint U درز انبساط
heat expansion U انبساط حرارت
expandable U قابل انبساط
expandability U قابلیت انبساط
free expansion U انبساط ازاد
distensibility U قابلیت انبساط
companding U انبساط تراکم
dilatability U انبساط پذیری
expansion diaphragm U دیاگرام انبساط
tensile U قابل انبساط
cubical expansion U انبساط حجمی
coefficient of expansion U ضریب انبساط
creep limit U حد انبساط دائمی
tension U قوه انبساط
expansion U انبساط بسط
expansion U گسترش انبساط
diastole U انبساط قلبی
dilatation U انبساط حرارتی
thermal expansion U انبساط حرارتی
tensions U قوه انبساط
dilatation U درز انبساط
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
brake expander mechanism U مکانیزم انبساط ترمز
expansibly U بطور قابل انبساط
thermal coefficient of expansion U ضریب انبساط حرارتی
expansible U کش امدنی انبساط پذیر
coefficient of thermal expansion U ضریب انبساط حرارتی
nephelauxetic effect U اثر انبساط ابرالکترونی
dilatability U قابلیت انبساط یا اتساع
invar struts U قطعات فلزی ضد انبساط
d.muscle U ماهیچه انبساط دهنده
elater U خاصیت انبساط و گسترش
extensometer U دستگاه اندازه گیری انبساط
strain limit U حد تناسب میان تنش و انبساط
ductile U قابل انبساط شکل پذیر
dilatometer U دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
volume change of concrete U تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
expanding cement U سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presenting U زمان حاضر زمان حال
presented U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
present U زمان حاضر زمان حال
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
invar U الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
stirling cycle U سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
achalasia U عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
joule kelvin effect U انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
compensating port U مدخلی در سیلندر اصلی ترمزکه در مواقعی که از ترمزاستفاده نمیشود سیلندر چرخ را به تانک روغن متصل کرده و از انبساط سیال در اثرگرما و نهایتا در گیر شدن ترمزها جلوگیری میکند
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
thitherto U تا ان زمان
stroking U زمان
stroke U زمان
thence U از ان زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
cotemporaneous U هم زمان
dates U زمان
date U زمان
simultaneously U در یک زمان
term U زمان
termed U زمان
terming U زمان
yet U تا ان زمان
coinstantaneous U هم زمان
contemporaneous U هم زمان
cycle time U زمان
away U از ان زمان
clock U زمان
tempos U زمان
tempo U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
time-piece U زمان
timepiece U زمان
time-consuming U زمان بر
timed U زمان
zeitgeist U زمان
whene'er U هر زمان
time U زمان
periods U زمان
period U زمان
time consuming U زمان بر
time of blowing U زمان دم
times U زمان
clocks U زمان ها
down time U زمان بیکاری
down time U زمان توقف
down time U زمان تلف
scheduling U زمان بندی
effective time U زمان موثر
period U فاصله زمان
dwell idling time U زمان هرزگردی
time lags U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
time lag U زمان تاخیر
time lag U زمان مرده
dilation of time U اتساع زمان
a terrific time U زمان معرکه
distribution time U زمان توزیع
local time U زمان محلی
whenever U هر زمان که هرگاه
delay time U زمان تاخیر
yesterday U زمان گذشته
time span U دوره زمان
period U دوره زمان
time period U دوره زمان
period/stretch/lapse of time U دوره زمان
in the length of time <adv.> U در طول زمان
at another time U در زمان دیگری
execution time U زمان اجرا
period/stretch/lapse of time U فاصله زمان
time span U گذشت زمان
period U گذشت زمان
time period U گذشت زمان
ephemeris time U زمان نجومی
period/stretch/lapse of time U گذشت زمان
time span U فاصله زمان
ephemeris time U زمان تقویمی
past tense U زمان گذشته
timeline U محور زمان
equilibrium time U زمان تعادل
time period U فاصله زمان
adverb of time U فرف زمان
adaptation time U زمان انطباق
chronophobia U زمان هراسی
chronoscope U زمان سنج
chronoscope U زمان نما
civil time U زمان عرفی
clk U زمان سنج
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com