English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assemble U انباشتن گرداوردن
assembled U انباشتن گرداوردن
assembles U انباشتن گرداوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amassed U گرداوردن
collects U گرداوردن
collecting U گرداوردن
collect U گرداوردن
to gather together U گرداوردن
amass U گرداوردن
to gather up U گرداوردن
amassing U گرداوردن
amasses U گرداوردن
compile U گرداوردن تالیف کردن
compiling U گرداوردن تالیف کردن
compiled U گرداوردن تالیف کردن
compiles U گرداوردن تالیف کردن
accruing U انباشتن
hoarded U انباشتن
stuffs U انباشتن
stuffed U انباشتن
hill U انباشتن
hills U انباشتن
stuff U انباشتن
hoards U انباشتن
stash U انباشتن
treasur up U انباشتن
roll up U انباشتن
cumulation U انباشتن
cumulate U انباشتن
agglomerate U انباشتن
stashing U انباشتن
stashes U انباشتن
stashed U انباشتن
accrues U انباشتن
accrue U انباشتن
stuffing U انباشتن
accumulates U انباشتن
stacked U انباشتن
stacks U انباشتن
accumulate U انباشتن
accumulating U انباشتن
hoardings U انباشتن
hoarding U انباشتن
bulk U انباشتن
hoard U انباشتن
stack U انباشتن
fill U انباشتن اکندن
stack up U روی هم انباشتن
fills U انباشتن اکندن
pyramid U رویهم انباشتن
huddle U روی هم انباشتن
huddled U روی هم انباشتن
huddles U روی هم انباشتن
huddling U روی هم انباشتن
stow U پریدن انباشتن
stowed U پریدن انباشتن
stowing U پریدن انباشتن
accumulating U رویهم انباشتن
stuff U چپاندن انباشتن
accumulates U رویهم انباشتن
stuffed U چپاندن انباشتن
stuffs U چپاندن انباشتن
accumulate U رویهم انباشتن
pyramids U رویهم انباشتن
stows U پریدن انباشتن
dump U رونوشت انباشتن
garner U انبار کردن انباشتن
agglomerate U جمع کردن انباشتن
garners U انبار کردن انباشتن
overstuff U با اشیا زیاد انباشتن
garnered U انبار کردن انباشتن
stack U انباشتن پشته کردن
garnering U انبار کردن انباشتن
stacked U انباشتن پشته کردن
stacks U انباشتن پشته کردن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
overstuff U بیش ازحد لزوم انباشتن
plenish U با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
pondage U گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com