English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 46 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
amalgamation U امیزش
combination U امیزش
association U امیزش
associations U امیزش
intercourse U امیزش
haunt U امیزش
haunts U امیزش
mixing U امیزش
farrago U امیزش
intercommunion U امیزش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incrossbreed U تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
immiscible U امیزش ناپذیر
immix U امیزش یافتن
incommunicative U بی معاشرت و بی امیزش
incommunicatively U بطور کم امیزش
insociable U غیرقابل امیزش
intercommon U امیزش کردن
intercommunicate U امیزش کردن
miscible U امیزش پذیر
mixing valve U دریچه امیزش
oxygenation U امیزش با اکسیژن
admix U امیزش کردن
mixture U ترکیب امیزش
sexual intercourse U امیزش جنسی
mixtures U ترکیب امیزش
conviviality U قابلیت امیزش
converses U مذاکره کردن امیزش
to keep company U باهم امیزش کردن
converse U مذاکره کردن امیزش
rub shoulders with others U با مردم امیزش کردن
immiscibly U بطور امیزش ناپذیر
conversing U مذاکره کردن امیزش
chiasma U امیزش ازمیان یا از پهنا
conversed U مذاکره کردن امیزش
outcross U امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
speech synthesis U ترکیب کلام امیزش سخن
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
hash U گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
nitrosulphuric U ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
mixable U امیزش پذیر امتزاج پذیر
associate U امیزش کردن معاشرت کردن
associated U امیزش کردن معاشرت کردن
associates U امیزش کردن معاشرت کردن
associating U امیزش کردن معاشرت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com