English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tangible property U اموال ملموس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
tangibly U ملموس
palpable U ملموس
tangible U ملموس
hard error U خطای ملموس
soft error U خطای ملموس
soft copy U نسخه غیر ملموس
hard copy U نسخه ملموس خروجی چاپی
soft sectored U بخش شده غیر ملموس
variable area wing U بالهایی باطول متغیر درهواپیماهای دوباله که هنگام جمع شدن بال پایینی در بال بالایی تغییر ملموس و چشم گیری ایجاد میکند
things U اموال
cattles U اموال
chattels U اموال
chattel U اموال منقول
class ii property U اموال طبقه 2
class i property U اموال طبقه 1
separate estate U اموال شخصی زن
inventory U صورت اموال
capital assets U اموال سرمایهای
distrain U ضبط اموال
distraint U توقیف اموال
real property U اموال غیرمنقول
property voucher U سند اموال
fungible U اموال مثلی
property officer U افسر اموال
user U انتفاع از اموال
users U انتفاع از اموال
financial property U اموال پولی
installation property U اموال قسمت
property book U دفتر اموال
tangible property U اموال عینی
assets U مال و اموال
things in action U اموال دینی
things in possession U اموال عینی
paraphernalia U اموال شخصی زن
personalty U اموال شخصی
post property U اموال پادگانی
personal property U اموال شخصی
post property U اموال پادگان
state property U اموال عمومی
stolen goods U اموال مسروقه
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
property officer U افسر ذیحساب اموال
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
fisc U اموال ضبط شده
fixed property U اموال غیر منقول
offences against property U جرائم بر علیه اموال
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
sequestration U حکم توقیف اموال
inventory U فهرست اموال سیاهه
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
appropriation bill U صورت ضبط اموال
article of roup U اموال مورد حراج
salvage U اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
salvages U اموال نجات یافته از خطر
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
self defense U دفاع از نفس دفاع از خود یا اموال خود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com