English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
goods of perishable nature U اموال سریع الفساد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perishable U کالای سریع الفساد
community property U اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
speediness U سریع السیر سریع
speedy U سریع السیر سریع
things U اموال
cattles U اموال
chattels U اموال
installation property U اموال قسمت
things in possession U اموال عینی
state property U اموال عمومی
separate estate U اموال شخصی زن
paraphernalia U اموال شخصی زن
user U انتفاع از اموال
property voucher U سند اموال
property officer U افسر اموال
property book U دفتر اموال
chattel U اموال منقول
post property U اموال پادگان
post property U اموال پادگانی
personalty U اموال شخصی
real property U اموال غیرمنقول
personal property U اموال شخصی
financial property U اموال پولی
capital assets U اموال سرمایهای
distraint U توقیف اموال
distrain U ضبط اموال
class ii property U اموال طبقه 2
stolen goods U اموال مسروقه
fungible U اموال مثلی
users U انتفاع از اموال
assets U مال و اموال
things in action U اموال دینی
inventory U صورت اموال
tangible property U اموال ملموس
class i property U اموال طبقه 1
tangible property U اموال عینی
property of unknown ownership U اموال مجهول المالک
inventory U فهرست اموال سیاهه
property officer U افسر ذیحساب اموال
contrabanded goods U اموال و اشیا قاچاق
priceable things U اموال یا اشیا قیمتی
appropriation bill U صورت ضبط اموال
fisc U اموال ضبط شده
article of roup U اموال مورد حراج
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
grand larceny U سرقت اموال پرقیمت
sequestration U حکم توقیف اموال
goods and chattels U اموال و دارائیهای منقول
replaceable thing U اموال یا اشیا مثلی
offences against property U جرائم بر علیه اموال
real estate broker U دلال اموال غیرمنقول
fixed property U اموال غیر منقول
jus postliminii U حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
accountable property officer's bond U دفتر افسر ذیحساب اموال
letters of marque U حکم ضبط اموال بیگانگان
safeguard U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
conclearer of stolen goods U مخفی کننده اموال مسروقه
foreign U توقیف اموال مدیون غایب
foreign U توقیف اموال مدیون خارجی
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
safeguards U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvage U اموال نجات یافته از خطر
safeguarded U مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvages U اموال نجات یافته از خطر
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
real action U دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson U اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
wear and tear U از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
occupancy U تملک اموال بلا صاحب متصرف
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
praemunire U حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
angary U حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot U سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
ransoms U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers U خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
garnishment U اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
ransom U وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
eminent domain U قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pound U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded U محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder U لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deeds U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deed U در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
conveyancing U در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
real U ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative U قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
condemnation U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnations U ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
sumptuary law U قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tails U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tail U واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy U در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
rapid U سریع
sudden U سریع
swifts U سریع
swiftest U سریع
swifter U سریع
galloping U سریع
swift U سریع
prompts U سریع
spankings U سریع
wing footed U سریع
prompted U سریع
prompt U سریع
spanking U سریع
rather U سریع تر
gleg U سریع
accelerators U سریع
accelerator U سریع
snell U سریع
sweepy U سریع
riposte U ضربت سریع
slapping U ضربت سریع
slaps U ضربت سریع
precipitate U خیلی سریع
riposting U ضربت سریع
ripostes U ضربت سریع
riposted U ضربت سریع
rapid transit U شطرنج سریع
glimpsed U نگاه سریع
glimpse U نگاه سریع
slashes U ضربه سریع
slashed U ضربه سریع
slash U ضربه سریع
precipitating U خیلی سریع
precipitates U خیلی سریع
precipitated U خیلی سریع
slapped U ضربت سریع
slap U ضربت سریع
scampered U پرواز سریع
scamper U پرواز سریع
sneak raid U دستبرد سریع
accelerated depreciation U استهلاک سریع
scampering U پرواز سریع
scampers U پرواز سریع
wind sprint U تمرین دو سریع
winder U دویدن سریع
quickest U تند و سریع
quickest U جلد سریع
windstorm U باد سریع
quicker U جلد سریع
quick U تند و سریع
quick U جلد سریع
glimpses U نگاه سریع
continuate U سریع الاتصال
accelerated depreciation U استهلاک سریع
highflyer U دلیجان سریع
fasts U سریع السیر
fastest U سریع السیر
fasted U سریع السیر
hotshot U بارکشی سریع
hypernoea U تنفس سریع
lightning chess U شطرنج سریع
progressive chess U شطرنج سریع
accelofilter U صافی سریع
highflier U دلیجان سریع
high velocity drop U بارریزی سریع
quicker U تند و سریع
fast access U با دستیابی سریع
rapid access U با دستیابی سریع
fast moving depression U کمفشاری سریع
fast neutron U نوترون سریع
high speed U سریع السیر
high speed U دنده سریع
high speed printer U چاپگر سریع
high speed traffic U ترافیک سریع
operation immediate U اقدام سریع
repost U ضربت سریع
fleets U عبور سریع
fleet U عبور سریع
braids U حرکت سریع
braided U حرکت سریع
braid U حرکت سریع
skitter U حرکت سریع
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com