Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stability
U
امنیت داخلی ثبات سیاسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
internal security
U
امنیت داخلی
internal security
U
امنیت داخلی عملیات ضد شورشی
stability
U
ثبات داخلی
pacification
U
تامین ثبات داخلی
stability operations
U
عملیات تامین ثبات داخلی
registers
U
مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
register
U
مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
registering
U
مهمترین ثبات داخلی ذخیره سازی درCPU که حاوی داده پردازش شدنی است
accumulator
U
مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CPU که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است
accumulator register
U
مهمترین ثبات ذخیره سازی داخلی CUP که شامل نتیجه یک عمل یا کلمه داده پردازش شونده است
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
self determination
U
استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
paired registers
U
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
political ties
U
هم بستگیهای سیاسی وابستگیهای سیاسی اتحادسیاسی
immunity
U
مصونیت سیاسی مصونیت دیپلماسی عدم تبعیت مامور سیاسی خارجی ازمقررات قانونی کشور مرسل الیه است
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
political circles
U
محافل سیاسی دوایر سیاسی
arithmetic register
U
ثبات حسابی ثبات محاسباتی
incretion
U
ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
reestablishment of diplomatic relations
U
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
air stability
U
وضعیت ثبات جوی در طبقات مختلف وضع ثبات جوی
internal defense
U
پدافند داخلی پایداری داخلی
squawks
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal structure
U
ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk
U
مخابره داخلی ارتباط داخلی
politic
U
سیاسی نماینده سیاسی
security
U
امنیت
peacefulness
U
امنیت
safety
U
امنیت
security
U
اداره امنیت
safety fork
U
دوشاخه امنیت
external security
U
امنیت خارجی
physical security
U
امنیت فیزیکی
security service
U
اداره امنیت
security force
U
اداره امنیت
security council
U
شورای امنیت
national security
U
امنیت ملی
job security
U
امنیت شغلی
computer security
U
امنیت کامپیوتر
buffer distance
U
حاشیه امنیت
safety
U
امنیت محفوفیت
data security
U
امنیت داده ها
angle of safety
U
زاویه امنیت
buffer distance
U
محوطه امنیت
pacific security pact
U
پیمان امنیت پاسفیک
to hunker down
U
در پی امنیت و آسایش بودن
flight clearance
U
تعیین امنیت پرواز
area of uncertainity
U
محوطه عدم امنیت
healt and safety commision
U
کمیسیون سلامت و امنیت
Department of Homeland Security
[DHS]
U
وزارتخانه امنیت کشور
software security
U
امنیت نرم افزاری
exchanged stabilization fund
U
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
displacement
U
امنیت در آدرس اندیس دار
elevation of security
U
بالا بردن حاشیه امنیت
isonomy
U
برابری در حقوق سیاسی برابری سیاسی
security council
U
شورای امنیت سازمان ملل متحد
minimum clearance
U
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
storage
U
1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
police action
U
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت
margin
U
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
margins
U
فضا یا زمان که به چیزی امکان امنیت میدهد
security specialist
U
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
protect
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
share
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
crest clearing graph
U
نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
shares
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
British Standards Institute
U
سازمان انگلیسی که طراحی و امنیت استاندارهای انگلیس را بررسی میکند
protecting
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
protects
U
که از نوک حفافت یا سیستم امنیت محاسبات داده استفاده میکند
trust territory
U
ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
shared
U
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
protect
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
security council
U
یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل که 11 عضودارد و وفیفه عمده ان حفظ صلح و امنیت جهانی است
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
DES
U
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
pans
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan-
U
در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
yalta conference
U
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
junk
U
اطلاعات یا سخت افزاری که بی استفاده است یا از تاریخ گذشته است یا کار امنیت
politico
U
سیاسی
political
U
سیاسی
politicos
U
سیاسی
diplomatic
U
سیاسی
socio political
U
سیاسی
diplomatic corps
U
هیات سیاسی
couriers
U
پیک سیاسی
talk politics
U
گفتگوی سیاسی
courier
U
پیک سیاسی
demarche
U
اقدام سیاسی
politically
U
از لحاظ سیاسی
politico social
U
سیاسی و اجتماعی
politics
U
اصول سیاسی
envoys
U
فرستاده سیاسی
envoy
U
فرستاده سیاسی
current affairs
U
رویدادهایاجتماعی و سیاسی
terrorists
U
ادمکش سیاسی
terrorist
U
ادمکش سیاسی
politicians
U
مرد سیاسی
politician
U
مرد سیاسی
political economy
U
اقتصاد سیاسی
politicking
U
فعالیت سیاسی
political economy
U
اتصاد سیاسی
diplomatic immunity
U
مصونیت سیاسی
political science
U
علوم سیاسی
public life
U
زندگی سیاسی
asylum
U
حق پناهندگی سیاسی
political offence
U
جرم سیاسی
asylums
U
حق پناهندگی سیاسی
political mission
U
ماموریت سیاسی
political mission
U
هیئت سیاسی
political matters
U
مسائل سیاسی
political isolation
U
انزوای سیاسی
political forces
U
نیروهای سیاسی
anarchy
U
بی ترتیبی سیاسی
refugee
U
پناهنده سیاسی
refugees
U
پناهنده سیاسی
state prisoners
U
محبوسین سیاسی
state prisoners
U
زندانیان سیاسی
terror
U
ادمکشی سیاسی
politico social
U
سیاسی اجتماعی
terrors
U
ادمکشی سیاسی
state criminals
U
مجرمین سیاسی
state criminals
U
مقصرین سیاسی
arithmetic , political
U
اقتصاد سیاسی
political rights
U
حقوق سیاسی
political psychology
U
روانشناسی سیاسی
political propaganda
U
تبلیغات سیاسی
political offences
U
جرائم سیاسی
prisoners of state
U
زندانیان سیاسی
prisoners of state
U
محبوسین سیاسی
sociopolitical
U
اجتماعی- سیاسی
diplomatic mission
U
هیئت سیاسی
diplomatic representation
U
نمایندگی سیاسی
diplomatic relations
U
روابط سیاسی
diplomatic privileges
U
امتیازات سیاسی
diplomatic passport
U
پاسپورت سیاسی
diplomatic officer
U
مامور سیاسی
escapism
U
انزوای سیاسی
political debate
U
بحث سیاسی
political debate
U
منازعه سیاسی
diplomatic channels
U
طرق سیاسی
diplomatic agent
U
مامور سیاسی
envoyship
U
نمایندگان سیاسی
hatchet man
<idiom>
U
کارهای سیاسی
diplomatic passport
U
تذکره سیاسی
ecclesia
U
مجلس سیاسی
Political opponents .
U
مخالفین سیاسی
politic
U
زندانی سیاسی
inflight reliability
U
تامین هواپیما در حین پرواز امنیت پرواز
non political offence
U
جرم غیر سیاسی
neutral state
U
حالت بی طرفی سیاسی
interruption of diplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
hanse
U
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
roorbach
U
اتهامات کذب سیاسی
neutralism
U
حفظ بی طرفی سیاسی
old guard
U
محافظه کار سیاسی
politically active
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
political instability
U
تزلزل یا نا استواری سیاسی
rupture of diplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
titular charge daffaires
U
متصدی شغل سیاسی
roorback
U
اتهامات کذب سیاسی
stateman
U
مرد سیاسی زمامدار
severance of diaplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
politically involved
U
از لحاظ سیاسی پرتحرک
diplomats
U
رجل سیاسی دیپلمات
diplomat
U
رجل سیاسی دیپلمات
breach of diplomatic relations
U
قطع روابط سیاسی
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
statesmen
U
رجل سیاسی زمامدار
statesman
U
رجل سیاسی زمامدار
junto
U
دسته بندی سیاسی
diplomatic bady
U
هیات سیاسی نمایندگان
political scientists
U
ویژه گر علوم سیاسی
political scientist
U
ویژه گر علوم سیاسی
stated
U
سیاسی رسمی وضع
state-
U
سیاسی رسمی وضع
isopolity
U
برابری در حقوق سیاسی
corps diplomatique
U
هئیت نمایندگان سیاسی
politico military
U
عملیات سیاسی نظامی
isonomy
U
تساوی سیاسی و حقوقی
states
U
سیاسی رسمی وضع
stating
U
سیاسی رسمی وضع
Religious (political) fanaticism
U
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
geopolitical
U
وابسته به جغرافیای سیاسی
to talk politics
U
گفتگوی سیاسی کردن
politico military
U
امور سیاسی نظامی
diplomatic corps
U
هیات نمایندگان سیاسی
a newspaper's political affiliation
U
وابستگی سیاسی روزنامه ها
state
U
سیاسی رسمی وضع
diplomatic body
U
هیات نمایندگان سیاسی
lubricious
U
بی ثبات
indissolubility
U
ثبات
registering
U
ثبات
fickle
U
بی ثبات
fastnesses
U
ثبات
stability
U
ثبات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com