English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under the hand of U به امضای
under the hand of hand U به امضای .....
completion of contract U امضای قرارداد
my initials are s.h U امضای مختصر من
mongram U امضای هنری
paraph U امضای مختصر
manual labour U امضای دستی
forgeries U امضای جعلی
forgery U امضای جعلی
monogram U امضای هنر پیشگی
monograms U امضای هنر پیشگی
criss-cross U امضای اشخاص بیسواد
criss-crosses U امضای اشخاص بیسواد
criss-crossed U امضای اشخاص بیسواد
criss-crossing U امضای اشخاص بیسواد
countersigned U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigning U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersign U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
countersigns U امضای ثانوی بر روی سند جیرو
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
Does the bank acknowledge your signature ? U آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
tother U دیگری
t' other U دیگری
thirds U به دیگری
another U دیگری
third U به دیگری
heteronomous U پیروقانون دیگری
consecutively U یکی پس از دیگری
others U متفاوت دیگری
follow suit <idiom> U از دیگری تقلیدکردن
at another time U در زمان دیگری
We have no other way (alternative). U را ه دیگری نداریم
in turn <idiom> U یکی پس از دیگری
other U متفاوت دیگری
common of pasturage U حق چرادرزمین دیگری
at second hand U از قول دیگری
onother's money U پول دیگری
impersonating U خودرابجای دیگری جا زدن
predecease U قبل از دیگری مردن
detinue U ضبط مال دیگری
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
alternately U تغییر از یکی به دیگری
pestiferous U فاسدکننده اخلاق دیگری
serially U یکی پس از دیگری یا در سری
sequentially U یکی پس از دیگری به ترتیب
to feel for another U برای دیگری متاثرشدن
assumpsit U تقبل دیون دیگری
releases U اعراض از حق به نفع دیگری
release U اعراض از حق به نفع دیگری
convert U تغییر چیزی به دیگری
breach of a close U تجاوز به ملک دیگری
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
converts U تغییر چیزی به دیگری
breach of close U تجاوز به ملک دیگری
released U اعراض از حق به نفع دیگری
converted U تغییر چیزی به دیگری
predecease U مرگ قبل از دیگری
personifies U رل دیگری بازی کردن
shuffle off U بدوش دیگری گذاردن
impersonate U خودرابجای دیگری جا زدن
i had no a U چاره دیگری نداشتم
personified U رل دیگری بازی کردن
impersonated U خودرابجای دیگری جا زدن
personify U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
copycat <idiom> U تقلید از شخص دیگری
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
i had no a U شق دیگری نبودکه اختیارکنم
it is of a different kind U قسم دیگری است
transplant U درجای دیگری نشاندن
impersonates U خودرابجای دیگری جا زدن
ratios U نسبت یک عدد به دیگری
transplants U درجای دیگری نشاندن
ratio U نسبت یک عدد به دیگری
transplanting U درجای دیگری نشاندن
one after a U یکی درپی دیگری
let a praise thee U بگذارد دیگری تورابستاید
transplanted U درجای دیگری نشاندن
another U کسی [چیز] دیگری
highbinder U جاسوس یا مراقب دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
eye baby U دیگری که به او نگاه میکند
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
heteronomy U پیروی از قانون دیگری
one country or another U این یا یک کشور دیگری
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
through the grapevine <idiom> U از اشخاص دیگری پرسیدن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
converting U تغییر چیزی به دیگری
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
inheriting U وارث شدن از دیگری گرفتن
outdistancing U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
new person <idiom> U شخص دیگری شدن ،بهترشدن
inherit U وارث شدن از دیگری گرفتن
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
to shift a burden U کاری رابدوش دیگری گذاشتن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
transfusible U قابل تزریق در جسم دیگری
inherits U وارث شدن از دیگری گرفتن
drag in <idiom> U پا فشاری روی موضوع دیگری
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
transfusable U قابل تزریق در جسم دیگری
transmutation U تبدیل عنصری بعنصر دیگری
girlfriends U زنی که دوست زن دیگری است
overlaps U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
overlapped U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
girlfriend U زنی که دوست زن دیگری است
overlap U پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
vicariousness U خود را به جای دیگری گذاشتن
vest U واگذاری حقی یامالی به دیگری
matches U تنظیم ثبات معادل با دیگری
match U تنظیم ثبات معادل با دیگری
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
to connect with a flight U به پرواز [دیگری] وصل شدن
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
outdistance U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistanced U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
outdistances U خیلی جلوتر از دیگری افتادن
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
to be moved to another school U به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
vests U واگذاری حقی یامالی به دیگری
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
common of piscary U حق ماهی گیری درابهای دیگری
he took a different view U نظریه دیگری اتخاذ کرد
be a carbon copy <idiom> U دقیقا مثل دیگری بودن
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
globally U را با دیگری در متن عوض میکند
global U را با دیگری در متن عوض میکند
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
relative U آنچه با دیگری مقایسه شود
multiplicand U عددی که در دیگری ضرب شود
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
personifier U مجسم کننده شخصیت دیگری
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
pur autre vie U برای مدت عمر دیگری
personator U کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
augmenter U مقداری که به دیگری اضافه میشود
are these a more apples U هیچ سیب دیگری هست
suffragan U تابع منطقه یاقسمت دیگری
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
Do you have any more luggage? U آیا چمدان یا بار دیگری دارید؟
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
presumption of survivorship U فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
vicarious work U کاری که کسی به جای دیگری بکند
modulus U باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
dutch uncle U کسی که به سختی دیگری راملامت کند
ecesis U قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
eep U گرفتن توپ و پاس دادن به دیگری
deforciant U کسی که مالی را از دیگری بزور می گیرد
That's quite another matter. U این که کاملا موضوع دیگری است.
postfix U کلمه یا حرف نوشته شده پس از دیگری
That's another story. U این داستان [قضیه] دیگری است.
killjoy U کسی که عیش دیگری را منقص میکند
killjoys U کسی که عیش دیگری را منقص میکند
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyagers U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
compurgator U یادکننده سوگند برای تبرئه دیگری
would just as soon <idiom> U توجیح انجام یک چیزدر مقابل دیگری
multiplying U انجام عمل ضرب یک عدد در دیگری
alternated U آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
leave (someone) holding the bag <idiom> U تقصیر راگردن کسی دیگری انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com