English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
there was no mail to day U امروز پست نبود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he did the wrong thing U نبود
it was nothing short of U کم از.....نبود
if i had thought of that U نبود
it wasnot for noyhing that U بی خود نبود که
no offences was meant U توهین نبود
he did not dislike itŠt. U بی میل نبود
lack of incentive U نبود انگیزه
I was scared stiff. I had my heart in my mouth. U دل تو دلم نبود
it did not profit me U مرا سودمند نبود
it was all quiet in london U درلندن خبری نبود
it was an incorrect procedure U جریانش درست نبود
it was no better U هیچ بهتر نبود
it was not p to do that U کردن انکارمصلحت نبود
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
there was not a soul U ذی نفسی انجا نبود
once upon a time U یکی بودیکی نبود
he did not dislike itŠt. U ولی بی میل هم نبود
I had completely forgotten . U هیچ یادم نبود
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
he was not inclined to go U مایل برفتن نبود
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
neither report was correct U هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
It wasnt much of a dinner . U زیاد شام مهمی نبود
He was I'll advised to quit (resign). U صلاحش نبود که استعفا ء دهد
Unfortunately it was not to be . U متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
i'm sure i did not mean it U باور کنیدمقصودم این نبود
it was no part of my plan U ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
There wasnt a thing to eat. U هیچ چیز نبود که بخوریم
that was a quasi war U جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
It was warm , but not hot . U هوا گرم بود ولی داغ نبود
She wasn't any too pleased about his idea. U او [زن] در مورد ایده او [مرد] خیلی خوشحال نبود.
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
he was in a good temper U توی غیظ نبود خلقش بجا بود
The food was not fit to eat. U غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
parapherna U بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
it is nowrooz to day U امروز
this day U امروز
to day U امروز
today U امروز
toad eater U امروز
there was no mail to day U امروز کاغذنداشتیم
This very day . U همین امروز
today of all days U مخصوصا امروز
he has no temperature to day U امروز تب ندارد
he wears a new suit to day U امروز جامه
Today me, tomarrow thee. <proverb> U امروز من,فردا تو .
this d. a week U یک هفته از امروز
this morning U امروز بامداد
nowaday U مال امروز
It was an enjoyable performance, if less than ideal. U این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
He was not supposed to come today . U قرارنبود امروز بیاید
Today I took laxatives. U امروز مسهل خورده ام.
A week from today U هفت روز پس از امروز
What do you feel like having today? U امروز تو به چه اشتها داری؟
What is todays date ? U تاریخ امروز چیست ؟
he is in to day U امروز در خانه است
i have no work today U امروز کاری ندارم
this da y month U یک ماه دیگر از امروز
I need them today. من آنها را امروز میخواهم.
Delays are dangerous. <proverb> U کار امروز به فردا مینداز.
She wont show up today. U امروز پیدایش نمی شود
romaic U زبان بومی یونان امروز
romaika U رقص ملی یونان امروز
the press of modern life U فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
He is in no condition (not fit)to work. U امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
never put off till tomorrow what may be done today <proverb> U کار امروز به فردا مفکن
Have you had a blowle movement today ? U شکمتان امروز کار کرده ؟
I am very busy today . U امروز خیلی کار دارم
Never put off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز را به فردا نیانداز
present maid prospective bride U دوشیزه امروز عروس فردا
My voice is not clear today. U صدایم امروز صاف نیست
I'll be at home today . U امروز منزل خواهم بود
today of all days U از همه روزها امروز [باید باشد]
do you want it done to day U ایا میخواهید امروز کرده شود
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
we had a heavy p to day U امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
Today's weather is mild by comparison. U در مقایسه هوای امروز ملایم است.
We wI'll be notified(informed)of the results today. U امروز جواب کار معلوم می شود
She was off hand with me today. U امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
It is foul weather today . U امروز هوا خیلی گند است
Today is my lucky day. U امروز روز خوش بیاری من است
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
It is a cool day today. U امروز هوا خنک کرده است
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today . U کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
We had a nice long walk today. U امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I am in an exuberant mood today . U امروز خیلی کیفم کوک است
else rule U قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
So what's today? U امروز چه خبر [تازه ای] است؟ [اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Does it have to be today (of all days)? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Never put off till tomorrow what maybe done today. <proverb> U آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering. U حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
there is no time like the present <idiom> U سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
Once upon a time . U یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
the well was a bad producer U ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
he was nothing of an expert U هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
Babbage U nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
Thank goodness U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday! [TGIF] U خدا را شکر امروز جمعه است! [چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
he that will not when he may when he will he shall have nay <proverb> U چون توانستم ندانستم چه سود چون بدانستم توانستم نبود
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com