Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precedence
U
امتیاز سابقه
precedency
U
امتیاز سابقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is quite unprecedented.
U
بی سابقه است ( سابقه ندارد )
point after touchdown
[یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime
U
وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
U
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point
U
امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
background
U
سابقه
ensample
U
سابقه
intellects
U
سابقه
intellect
U
سابقه
backgrounds
U
سابقه
precedent
U
سابقه
precedents
U
سابقه
precedential
U
سابقه شو
track record
U
سابقه
it served as a precedent
U
سابقه شد
scape
U
سابقه
antecedents
U
سابقه
prehistory
U
سابقه
acquaintance
U
سابقه
acquaintances
U
سابقه
shaft
U
سابقه
unprecedentedly
U
بی سابقه
antecedent
U
سابقه
shafts
U
سابقه
unprecedented
U
بی سابقه
scape
U
سابقه پر
past
U
سابقه
record
U
سابقه
context
U
سابقه
track records
U
سابقه
contexts
U
سابقه
precedents
U
سابقه داشتن
record
U
سابقه مدرک
histogram
U
سابقه نما
infamy
U
افتضاح سابقه بد
history
U
سابقه پیشینه
histories
U
سابقه پیشینه
freedom from evil record
U
عدم سو سابقه
bad record
U
سوء سابقه
unheard of
U
بی سابقه کس نشنیده
grey headed
U
سابقه دار
precedent
U
سابقه داشتن
stock record
U
سابقه موجودی
as much as never before
<adv.>
U
به اندازه بی سابقه
stare decisis
U
قاعده سابقه
as never before
<adv.>
U
بطور بی سابقه
record of service
U
سابقه خدمت
precedented
U
سابقه دار
precedential
U
سابقه درست کن
formed
U
سابقه فعالیت اسب
squalls
U
باد بی سابقه وشدید
seeded
U
بازیکن سابقه دار
To set(create,establish)a precedent.
U
ایجاد سابقه کردن
It is base on a precedent.
U
مسبوق به سابقه است
squall
U
باد بی سابقه وشدید
case histories
U
سابقه مرض ودرمان
form
U
سابقه فعالیت اسب
forms
U
سابقه فعالیت اسب
old hands
U
ادم با سابقه و مجرب
record
U
مدرک کتبی سابقه
old hand
U
ادم با سابقه و مجرب
case history
U
سابقه مرض ودرمان
unheard
U
بی سابقه توجه نشده
record
U
صورت جلسه سابقه
known to the police
U
دارای سابقه در شهربانی
perpetual stock record
U
سابقه دائمی موجودی انبار
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
there is no precedent for this
U
این چیز سابقه ندارد
To be an old hand at something.
U
درکاری سابقه وتجربه داشتن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
we cannot trace the petitioner
U
نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
vendor rating
U
رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
royalties
U
حق امتیاز
royalty
U
حق امتیاز
rectums
U
امتیاز
rectum
U
امتیاز
privilege
U
امتیاز
pas
U
امتیاز
licence
U
امتیاز
licences
U
امتیاز
licenses
U
امتیاز
lease
U
امتیاز
leases
U
امتیاز
charter
U
امتیاز
franchise
U
امتیاز
franchises
U
امتیاز
upper hand
U
امتیاز
act of grace
U
امتیاز
scoreless
U
بی امتیاز
exclusiveness
U
امتیاز
game bird
U
یک امتیاز
prominency
U
امتیاز
priviege
U
امتیاز
francs
U
امتیاز
franc
U
امتیاز
prominence
U
امتیاز
chartered
U
امتیاز
chartering
U
امتیاز
charters
U
امتیاز
run
U
یک امتیاز
runs
U
یک امتیاز
score
U
امتیاز
point
U
امتیاز
prerogative
U
امتیاز
prerogatives
U
امتیاز
pre eminence
U
امتیاز
scorelines
U
خط امتیاز
distinction
U
امتیاز
advantage
U
امتیاز
ads
U
امتیاز
ad
U
امتیاز
credit
U
امتیاز
concession
U
امتیاز
concessions
U
امتیاز
pre-eminence
U
امتیاز
distinctions
U
امتیاز
scoreline
U
خط امتیاز
credited
U
امتیاز
scores
U
امتیاز
crediting
U
امتیاز
credits
U
امتیاز
plus
U
امتیاز
scored
U
امتیاز
converts
U
امتیاز گرفتن
converting
U
امتیاز گرفتن
worst
U
امتیاز اوردن
worst-
U
امتیاز اوردن
odd
U
امتیاز دادن
odder
U
امتیاز دادن
perfect score
U
امتیاز کامل
outpoint
U
برنده با امتیاز
law of advantage
U
قانون امتیاز
licence owner
U
صاحب امتیاز
magna cum laude
U
با امتیاز زیاد
maritime lien
U
امتیاز دریایی
headstart
U
امتیاز در شروع
converted
U
امتیاز گرفتن
concessioner
U
صاحب امتیاز
privileged
U
امتیاز دار
concessionaire
U
صاحب امتیاز
concessionary agreement
U
امتیاز نامه
concession deed
U
امتیاز نامه
chalk up
U
کسب امتیاز
concessionary
U
صاحب امتیاز
awarding of points
U
امتیاز دادن
differentia
U
وجه امتیاز
double figures
U
امتیاز دو رقمی
grantee
U
صاحب امتیاز
game point
U
امتیاز پایانی
convert
U
امتیاز گرفتن
prerogative
U
حق یا امتیاز ویژه
field privilege
U
امتیاز فیلد
prerogatives
U
حق یا امتیاز ویژه
insurance
U
امتیاز مطمئن
privileged
U
دارای امتیاز
win on points
U
پیروزی با امتیاز
go-ahead
U
امتیاز برتر
loves
U
امتیاز صفر
match points
U
اخرین امتیاز
foot score line
خط امتیاز انتهایی
oddest
U
امتیاز دادن
aces
U
امتیاز سرویس
ace
U
امتیاز سرویس
match point
U
اخرین امتیاز
patented
U
امتیاز نامه
love
U
امتیاز صفر
loved
U
امتیاز صفر
patent
U
امتیاز نامه
patenting
U
امتیاز نامه
set point
U
اخرین امتیاز
score sheet
U
برگ امتیاز
scoreless
U
بدون امتیاز
loss on points
U
باخت با امتیاز
preferential
U
امتیاز دهنده
decisions
U
برنده با امتیاز
decision
U
برنده با امتیاز
patents
U
امتیاز نامه
tallied
U
کسب یا ثبت امتیاز
break one's duck
U
کسب نخستین امتیاز
brassage
U
حق امتیاز سکه زدن
circuit clout
U
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
double bogey
U
دوبار کسب امتیاز
service ace
U
امتیاز سرویس تنیس
tallies
U
کسب یا ثبت امتیاز
privileged
U
دارای امتیاز یا حق ویژه
scoring key
U
[کلید امتیاز دهی]
tally
U
کسب یا ثبت امتیاز
bowled for a duck
U
باختن بازیگر بی امتیاز
bowling average
U
معدل امتیاز بازیگربولینگ
tallying
U
کسب یا ثبت امتیاز
draw first blood
U
کسب نخستین امتیاز
equaliser
U
امتیاز مساوی کننده
royal prerogative
U
حق امتیاز ویژه پادشاه
indult
U
اجازه نامه امتیاز
patents
U
دارای حق امتیاز امتیازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com