Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
have custody of
U
امانت نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustained
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustain
U
پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
integrity
U
امانت
fideism
U
امانت
trust
U
امانت
parcel
U
امانت
trusted
U
امانت
parcels
U
امانت
custody
U
امانت
trusts
U
امانت
honesty
U
امانت
safekeeping
U
امانت
agentship
U
امانت
given in trust
U
به امانت
trustworthiness
U
امانت
deposits
U
امانت
deposit
U
امانت
trusteeship
U
امانت
trusteedhip
U
امانت
consignments
U
امانت فروش
checkouts
U
به امانت گرفتن
consignment
U
امانت فرستادن
bestowing
U
امانت گذاردن
depositing
U
به امانت گذاشتن
parcels
U
امانت پستی
checkout
U
به امانت گرفتن
consignment
U
امانت فروش
trustee
U
امانت دار
trustees
U
امانت دار
bestow
U
امانت گذاردن
bestowed
U
امانت گذاردن
trusteeship
U
امانت داری
parcel
U
امانت پستی
bestows
U
امانت گذاردن
consignments
U
امانت فرستادن
receivership
U
مقام امانت
receivership
U
امانت دادگاه
consignee
U
گیرنده امانت
depositary
U
امانت دار
depositor
U
امانت گذار
depository
U
امانت دار
malversation
U
خیانت در امانت
to keep in d.
U
امانت گذاشتن
trusteedhip
U
امانت داری
under trustee
U
تحت امانت
breach of trust
U
خیانت در امانت
barratry
U
خیانت در امانت
abuse of confidence
U
خیانت در امانت
bailee
U
امانت گیر
bailee
U
امانت دار
bailer
U
امانت گذار
bailment
U
امانت گیری
bailor
U
امانت گذار
consigned
U
امانت گذاردن
trusts
U
امانت گذاشتن
dishonesty
U
عدم امانت
trusts
U
امانت ودیعه
trusted
U
امانت گذاشتن
trusted
U
امانت ودیعه
consign
U
امانت گذاردن
consigning
U
امانت گذاردن
consigns
U
امانت گذاردن
award
U
امانت گذاردن
trust
U
امانت ودیعه
awarded
U
امانت گذاردن
awarding
U
امانت گذاردن
awards
U
امانت گذاردن
trust
U
امانت گذاشتن
dishonest
U
فاقد امانت
keep
U
حفافت امانت داری
deed of trust
U
سند تودیع امانت
consignments
U
کالای امانت فروش
consignment
U
کالای امانت فروش
keeps
U
حفافت امانت داری
parcel
U
بسته یا امانت پستی
parcels
U
بسته یا امانت پستی
bailment
U
امانت داری سمساری
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
truster
U
باور کننده امانت گذار
to have custody of
U
نگهداری یا امانت داری کردن از
deposit with someone
U
نزد کسی امانت گذاردن
reserving
U
نگهداشتن
sustains
U
نگهداشتن
sustained
U
نگهداشتن
sustain
U
نگهداشتن
to take into custody
U
نگهداشتن
to keep in d.
U
نگهداشتن
bate
U
نگهداشتن
reserves
U
نگهداشتن
reserve
U
نگهداشتن
saves
U
نگهداشتن
imprisoning
U
نگهداشتن
saved
U
نگهداشتن
save
U
نگهداشتن
hold on
U
نگهداشتن
to hold in restraint
U
نگهداشتن
retention
U
نگهداشتن
retains
U
نگهداشتن
retain
U
نگهداشتن
retaining
U
نگهداشتن
retained
U
نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن
preserving
U
نگهداشتن
preserves
U
نگهداشتن
imprisons
U
نگهداشتن
preserve
U
نگهداشتن
imprison
U
نگهداشتن
hold
U
نگهداشتن
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
ossuary
U
محل امانت گذاری استخوان مرده
keep in trust
U
به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
retraining
U
نگهداشتن در ندامتگاه
tong
U
باانبر نگهداشتن
preserve
U
باقی نگهداشتن
fid
U
بامیله نگهداشتن
locks
U
محکم نگهداشتن
lock
U
محکم نگهداشتن
station keeping
U
در خط نگهداشتن ناو
sabbattize
U
سبت نگهداشتن
preserving
U
باقی نگهداشتن
preserves
U
باقی نگهداشتن
chins
U
زیرچانه نگهداشتن
count out
<idiom>
U
بیرون نگهداشتن
snubs
U
نگهداشتن طناب
snubbing
U
نگهداشتن طناب
snubbed
U
نگهداشتن طناب
snub
U
نگهداشتن طناب
chin
U
زیرچانه نگهداشتن
hold over
<idiom>
U
طولانی نگهداشتن
secure
U
محکم نگهداشتن
secures
U
محکم نگهداشتن
morgues
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
safe deposit
U
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
checkroom
U
اطاق امانت گذاری بار وچمدان وپالتو
morgue
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
grabbed
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains
U
نگهداشتن برقرار داشتن
maintained
U
نگهداشتن برقرار داشتن
l support
U
نگهداشتن بصورت زاویه
grab
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
keep up
<idiom>
U
درشرایط عالی نگهداشتن
maintain
U
نگهداشتن برقرار داشتن
desiccate
U
در جای خشک نگهداشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest.
U
رازی درسینه نگهداشتن
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
locked up
U
زیر قفل نگهداشتن
to block a ball
U
نگهداشتن توپ در بازی
to choke down
U
بزحمت دردل نگهداشتن
holds
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
grabbing
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabs
U
گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
surge
U
تحت کشش نگهداشتن
restrain
U
نگهداشتن مهار کردن
floated
U
روی اب نگهداشتن شناور
floats
U
روی اب نگهداشتن شناور
restraining
U
نگهداشتن مهار کردن
restrains
U
نگهداشتن مهار کردن
hold
U
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
surged
U
تحت کشش نگهداشتن
surges
U
تحت کشش نگهداشتن
float
U
روی اب نگهداشتن شناور
propped
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping
U
نگهداشتن پشتیبانی کردن
safeguarded
U
تامین کردن امن نگهداشتن
tallied
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
cross support
U
نگهداشتن بدن بحالت صلیب
safeguards
U
تامین کردن امن نگهداشتن
tally
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
U
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
safeguarding
U
تامین کردن امن نگهداشتن
card up one's sleeve
<idiom>
U
برای روز مبادا نگهداشتن
safeguard
U
تامین کردن امن نگهداشتن
to safeguard
[against]
U
امن نگهداشتن
[علیه]
[در برابر]
keep (someone) up
<idiom>
U
باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
stall feed
U
در طویله برای پروار شدن نگهداشتن
To keep onesface ruddy by the slap it has receive.
<proverb>
U
با سیلى صورت خود را سرخ نگهداشتن .
acquisition
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisitions
U
پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
stay
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
preserve
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
stayed
U
سیم وصل به دکل برای نگهداشتن ان
preserves
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
U
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
heading hold
U
روش ثابت نگهداشتن سمت پرواز
carry light
U
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
eat one's cake and have it too
<idiom>
U
هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
lay to
U
قایق را درمسیر باد اوردن وثابت نگهداشتن
boost control
U
سیستم کنترلی برای نگهداشتن فشار بوستر
trust company
U
شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
battens
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolster
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
batten
U
قطعه چوب صاف برای نگهداشتن حالت بادبان
bolstered
U
تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
lie
U
نگهداشتن ناو بدون استفاده ازلنگر یا طناب مهار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com