Total search result: 201 (11 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
up and running U |
اماده برای عملیات کامل |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
aircraft turn around U |
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات |
 |
 |
carry U |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
 |
 |
carries U |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
 |
 |
carrying U |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
 |
 |
carried U |
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها |
 |
 |
ready reserve U |
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده |
 |
 |
master clear U |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
 |
 |
naval landing party U |
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی |
 |
 |
winterize U |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
 |
 |
component U |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
 |
 |
components U |
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات |
 |
 |
on guard U |
اماده توپگیری اماده برای توگیری |
 |
 |
cycle U |
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان |
 |
 |
cycles U |
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان |
 |
 |
cycled U |
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان |
 |
 |
station time U |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
 |
 |
housekeeping U |
عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری |
 |
 |
warm up U |
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد |
 |
 |
armistise U |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
 |
 |
ground readiness U |
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی |
 |
 |
prompt to go U |
اماده برای رفتن |
 |
 |
fit to work U |
اماده برای کارکردن |
 |
 |
to fit with U |
اماده کردن برای |
 |
 |
on offer U |
اماده برای فروش |
 |
 |
ready to die U |
اماده برای مرگ |
 |
 |
covers U |
اماده برای برگرداندن توپ |
 |
 |
to prepare for war U |
برای جنگ اماده شدن |
 |
 |
coverings U |
اماده برای برگرداندن توپ |
 |
 |
batted U |
گل اماده برای کوزه گری |
 |
 |
bats U |
گل اماده برای کوزه گری |
 |
 |
bat U |
گل اماده برای کوزه گری |
 |
 |
attention U |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
 |
 |
on guard U |
اماده برای دفاع باشید |
 |
 |
cover U |
اماده برای برگرداندن توپ |
 |
 |
mission ready U |
هواپیمای اماده برای پرواز |
 |
 |
attack on preparation U |
شمشیرباز اماده برای حمله |
 |
 |
to keep ome's powder dry U |
برای هر رویدادی اماده بودن |
 |
 |
to stand in the gap U |
برای دفاع اماده بودن |
 |
 |
forthcomming U |
اماده برای ارائه کردن |
 |
 |
attentions U |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
 |
 |
he was prone to mischief U |
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده |
 |
 |
cram U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
covers U |
اماده شدن برای دریافت توپ |
 |
 |
off the shelf U |
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل |
 |
 |
platform load U |
بار اماده برای بارریزی هوایی |
 |
 |
cover U |
اماده شدن برای دریافت توپ |
 |
 |
coverings U |
اماده شدن برای دریافت توپ |
 |
 |
winterization U |
اماده کردن برای کار در زمستان |
 |
 |
cramming U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
addresses U |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
 |
 |
finished product U |
محصولات اماده برای توزیع ومصرف |
 |
 |
crammed U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
herbescent U |
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه |
 |
 |
crams U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
addressed U |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
 |
 |
tropicalization U |
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی |
 |
 |
clutch start U |
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه |
 |
 |
pool U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
pools U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
pooled U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
groom U |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
 |
 |
repertoire U |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
 |
 |
hypnotizable U |
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی |
 |
 |
grooms U |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
 |
 |
to the manner born U |
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب |
 |
 |
report generator U |
برای تامین گزارش کامل |
 |
 |
partial substitution U |
جانشینی کامل برای دو کالا |
 |
 |
refire time U |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
 |
 |
sawhorse U |
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی |
 |
 |
set up U |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
 |
 |
back-up U |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
 |
 |
back up U |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
 |
 |
it is insusceptible of change U |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
 |
 |
civilian preparedness for war U |
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان |
 |
 |
lime paste U |
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن |
 |
 |
dispatches U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
dispatched U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
vitrescent U |
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای |
 |
 |
dispatch U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
despatching U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
despatched U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
despatches U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
pilot engine U |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
 |
 |
reaction time U |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
 |
 |
reception station U |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
 |
 |
turnkey U |
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع |
 |
 |
hot site U |
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است |
 |
 |
overhaul U |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
 |
 |
overhauling U |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
 |
 |
overhauls U |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
 |
 |
overhauled U |
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر |
 |
 |
sedans U |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
 |
 |
sedan U |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
 |
 |
predigest U |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
 |
 |
crammer U |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
 |
 |
rig the ship U |
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید |
 |
 |
integers U |
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل |
 |
 |
integer U |
اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل |
 |
 |
model U |
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است |
 |
 |
cure time U |
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین |
 |
 |
modeled U |
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است |
 |
 |
modelled U |
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است |
 |
 |
models U |
آنچه مثال کامل برای کپی کردن است |
 |
 |
helicopter wave U |
گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات |
 |
 |
contingency retention stock U |
اقلام ذخیره برای عملیات احتمالی |
 |
 |
turnkey system U |
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است |
 |
 |
measure U |
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی |
 |
 |
job stream U |
ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات |
 |
 |
police action U |
عملیات انتظامی محلی برای حفظ امنیت |
 |
 |
consolidation psychological operation U |
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم |
 |
 |
contingency support stocks U |
اقلام ذخیره برای پشتیبانی عملیات احتمالی |
 |
 |
program U |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
 |
 |
income velocity U |
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود |
 |
 |
programs U |
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند |
 |
 |
enroute personnel U |
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات |
 |
 |
force rendezvous U |
نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات |
 |
 |
arithmetic U |
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه |
 |
 |
temporary storage U |
ثبات حافظه موقت برای نتیجه عملیات ALU |
 |
 |
supercritical U |
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی |
 |
 |
reserve buoyancy U |
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی |
 |
 |
parameter U |
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند |
 |
 |
flow diagram U |
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت |
 |
 |
plato U |
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی |
 |
 |
flowchart U |
نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت |
 |
 |
parameters U |
زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند |
 |
 |
precedence U |
قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی |
 |
 |
circularization U |
تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم |
 |
 |
cycle U |
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده |
 |
 |
cycles U |
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده |
 |
 |
cycled U |
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده |
 |
 |
jobs U |
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر |
 |
 |
job U |
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر |
 |
 |
underflow U |
نتیجه عملیات عددی که برای بیان با دقت کامپیوتر بسیار کوچک است |
 |
 |
coffins U |
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود |
 |
 |
coffin U |
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود |
 |
 |
lingoes U |
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor |
 |
 |
lingo U |
زبان چاپ برای کنترل عملیات نرم افزار نوشتاری Macromedia Dineetor |
 |
 |
notification message U |
پیام نرم افزار نشر برای تشخیص اشیا دیگر که کار مشخص باید کامل شود |
 |
 |
solid U |
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel |
 |
 |
solids U |
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel |
 |
 |
notron utilities U |
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است |
 |
 |
gallium arsenide U |
ماده جدید برای ساختار قطعه که عملیات را سریع تر از قط عات سیلیکف انجام میدهد |
 |
 |
cyaniding U |
عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود |
 |
 |
processor U |
کامپیوتری که میتواند روی چندین آرایه داده برای عملیات ریاضی خیلی سریع |
 |
 |
pouncing U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pounced U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pounce U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pounces U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
null cycle U |
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی |
 |
 |
voyage repairs U |
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی |
 |
 |
Linotype U |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
 |
 |
staging area U |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
 |
 |
bcd U |
جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD |
 |
 |
statitizing U |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
 |
 |
pages U |
نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند |
 |
 |
paged U |
نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند |
 |
 |
page U |
نرم افزاری که عملیات چاپگر را برای چاپ یک متن به قالب خاص طبق دستورات کاربر کنترل میکند |
 |
 |
flowcharting symbol U |
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود |
 |
 |
full mobilization U |
تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل |
 |
 |
farmgate type operations U |
رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی |
 |
 |
storage U |
TRC مخصوص برای گرافیک کامپیوتری . تصویری را روی صفحه برمی گرداند بدون نیاز به عملیات تنظیم مجدد |
 |
 |
buffered computer U |
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد |
 |
 |
panel U |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
 |
 |
panels U |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
 |
 |
circuits U |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
 |
 |
circuit U |
مدار منط قی که روی ورودیهای دودویی برای تولید خروجی طبق مجموعه توابع سخت افزاری عملیات انجام میدهد |
 |
 |
escape character U |
کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر |
 |
 |
super- U |
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع |
 |
 |
anticrop operations U |
عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی |
 |
 |
counter air U |
عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن |
 |
 |
counter air operations U |
عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن |
 |
 |
completed case U |
جعبه کامل خشاب کامل |
 |
 |
full annealing U |
بازپخت کامل تاباندن کامل |
 |
 |
full scale U |
باندازه کامل بمقیاس کامل |
 |
 |
generals U |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند |
 |
 |
general U |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط قی مختلف ذخیره کند |
 |
 |
algebra U |
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن |
 |
 |
cpu U |
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است |
 |
 |
procedural U |
زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند |
 |
 |
ramp alert U |
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای |
 |
 |
tasking U |
سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت |
 |
 |
statements U |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
 |
 |
statement U |
2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند |
 |
 |
propagate U |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
 |
 |
propagates U |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
 |
 |
propagated U |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
 |
 |
propagating U |
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد |
 |
 |
land control operation U |
عملیات کنترل زمین عملیات |
 |
 |
input U |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
 |
 |
inputted U |
وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند |
 |
 |
code panel U |
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی |
 |
 |
alt key U |
کلید خاص روی صفحه کلید کامپیوتر شخصی برای انجام عملیات خاص در برنامههای کاربردی |
 |
 |
gpr U |
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند |
 |
 |
unit emplaning U |
در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود |
 |
 |
at U |
قالب استاندارد برای صفحه کلید IBM. صفحه کلید دارای کلیدهایی در بالا است که عملیات مخصوص انجام میدهد |
 |
 |
secondary landing U |
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی |
 |
 |
warning order U |
دستور اماده باش اعلام اماده باش |
 |
 |
air sea rescue U |
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی |
 |
 |
air-sea rescue U |
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی |
 |
 |
imago U |
حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید |
 |