Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forthcomming
U
اماده برای ارائه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
forthcoming
U
اماده ارائه دادن
to fit with
U
اماده کردن برای
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
crams
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
cram
U
خودرا برای امتحان اماده کردن
winterization
U
اماده کردن برای کار در زمستان
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization
U
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
prompted
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompt
U
کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
dispatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war
U
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
U
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
aircraft turn around
U
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
set up
U
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
reception station
U
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
rig the ship
U
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
ground readiness
U
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
on offer
U
اماده برای فروش
prompt to go
U
اماده برای رفتن
fit to work
U
اماده برای کارکردن
ready to die
U
اماده برای مرگ
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
covers
U
اماده برای برگرداندن توپ
to prepare for war
U
برای جنگ اماده شدن
coverings
U
اماده برای برگرداندن توپ
he was prone to mischief
U
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
up and running
U
اماده برای عملیات کامل
cover
U
اماده برای برگرداندن توپ
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
attack on preparation
U
شمشیرباز اماده برای حمله
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
bat
U
گل اماده برای کوزه گری
attention
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions
U
شمشیرباز اماده برای مبارزه
bats
U
گل اماده برای کوزه گری
batted
U
گل اماده برای کوزه گری
mission ready
U
هواپیمای اماده برای پرواز
off the shelf
U
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
addresses
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers
U
اماده شدن برای دریافت توپ
addressed
U
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cover
U
اماده شدن برای دریافت توپ
coverings
U
اماده شدن برای دریافت توپ
finished product
U
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
herbescent
U
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
platform load
U
بار اماده برای بارریزی هوایی
naval landing party
U
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
how about
<idiom>
برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
to the manner born
U
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
hypnotizable
U
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
pool
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
pooled
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
pools
U
عده کارمند اماده برای انجام امری
refire time
U
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
sawhorse
U
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
lime paste
U
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
hot site
U
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey
U
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
telpak
U
سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
sedan
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedans
U
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
restatement of the law
U
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
editing run
U
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
supercritical
U
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
musicom
U
یک زبان برنامه نویسی تصنیفی که روش هایی برای تولید تصنیفهای موسیقی اصیل بعلاوه موسیقی ترکیبی ارائه میدهد
represented
U
ارائه کردن
represent
U
ارائه کردن
represents
U
ارائه کردن
lead proof
U
ارائه دلیل کردن
producing
U
اقامه ارائه کردن
propounds
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propound
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
render
U
ارائه دادن ترجمه کردن
propone
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
rendered
U
ارائه دادن ترجمه کردن
renders
U
ارائه دادن ترجمه کردن
exhibited
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibits
U
ارائه دادن ابراز کردن
exhibit
U
ارائه دادن ابراز کردن
to put in
U
منصوب کردن ارائه دادن
porrect
U
منبسط کردن ارائه دادن
submitting
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submitted
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produce
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
subsequent filing
[application, documents]
U
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
produced
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
submit
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits
U
واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
produces
U
اقامه کردن ارائه دادن سند
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
Linotype
U
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
To submit something to someone.
U
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panels
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel
U
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
setting up
U
اماده کردن
pre treatment
U
اماده کردن
readying
U
اماده کردن
sets
U
اماده کردن
set
U
اماده کردن
provide
U
اماده کردن
provides
U
اماده کردن
get ready
U
اماده کردن
accommodated
U
اماده کردن
accommodates
U
اماده کردن
harnessed
U
اماده کردن
prepares
U
اماده کردن
harnessing
U
اماده کردن
readied
U
اماده کردن
confect
U
اماده کردن
readies
U
اماده کردن
prepare
U
اماده کردن
harness
U
اماده کردن
draft
U
اماده کردن
drafted
U
اماده کردن
ready
U
اماده کردن
drafts
U
اماده کردن
preparing
U
اماده کردن
to string up
U
اماده کردن
primed
U
اماده کردن
primes
U
اماده کردن
belay
U
اماده کردن
supplied
U
اماده کردن
supply
U
اماده کردن
make ready
U
اماده کردن
supplying
U
اماده کردن
prime
U
اماده کردن
preparation
U
اماده کردن
to pickle a rod for
U
اماده کردن
preparations
U
اماده کردن
unlimber
U
اماده کردن
outfits
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfit
U
سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
knock up
U
سردستی اماده کردن
gear
U
کردن اماده کارکردن
geared
U
کردن اماده کارکردن
fitting out
U
اماده کردن ناو
knock-up
U
سردستی اماده کردن
train
U
اماده کردن اسب
trained
U
اماده کردن اسب
trains
U
اماده کردن اسب
knock-ups
U
سردستی اماده کردن
set up
U
اماده تیراندازی کردن
do up
U
اماده استفاده کردن
gears
U
کردن اماده کارکردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
sensate
U
اماده پذیرش حس احساس کردن
to study up
U
خود را اماده امتحانات کردن
make ready
U
اماده شدن حاضر کردن
get ready
U
اماده شدن حاضر کردن
to provide oneself
U
خودرا اماده یا مجهز کردن
spot
U
کشف کردن اماده پرداخت
spots
U
کشف کردن اماده پرداخت
snow farming
U
اماده کردن پیست اسکی
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to gather up
U
جمع اوری کردن اماده کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
redact
U
اماده چاپ کردن تحریر کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
congress party (indian national congress
U
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
marshaled
U
در صف اوردن جهت حمل اماده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com