Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
alnico
U
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permanent magnet
U
اهنربای دائمی
permanent magnet steel
U
فولاد اهنربای دائمی
lifting megnet
U
اهنربای بلندکننده بار اهنربای باربردار
standing orders
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order
U
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
constantan
U
الیاژی از مس
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in process
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
Visual Basic
U
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
alloying element
U
عنصر الیاژی
alloying agent
U
عنصر الیاژی
invar
U
الیاژی از اهن
alloy steel
U
فولاد الیاژی
platinoid
U
الیاژی از مس ونیکل و تنگستن
nicalloy
U
الیاژی از نیکل و اهن
nickel silver
U
الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
wood's metal
U
الیاژی با نقطه ذوب پایین
high frequency alloy juction transistor
U
ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
kovar
U
الیاژی از اهن نیکل کبالت
alumel
U
الیاژی از نیکل و کرم جهت ترموکوپلها
monel
U
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
invar
U
الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
corrector magnet
U
اهنربای تعدیل کن
corrector magnet
U
اهنربای مصحح
coupling magent
U
اهنربای اتصال
bar magent
U
اهنربای قلمی
field magnet
U
اهنربای مولد
moving magnet
U
اهنربای گردان
permanent magnet
U
اهنربای دائم
portative magnet
U
اهنربای بارکش
lifting magnet
U
اهنربای بارکش
closed footed magnet
U
اهنربای چنبری
relay magnet
U
اهنربای رله
magnetic standard
U
اهنربای استاندارد
field magnet
U
اهنربای میدان
magnetic bar
U
اهنربای قلمی
homopolar magnet
U
اهنربای همقطب
bar magent
U
اهنربای میلهای
permanent magnet
U
اهنربای همیشگی
induction cylinder
U
اهنربای استوانهای
electromagnet
U
اهنربای مغناطیسی
crane magent
U
اهنربای جرثقیل
mitis iron
U
اهنربای میتیس
tractive magnet
U
اهنربای بارکش
induction disk
U
اهنربای صفحهای
electromagnet
U
اهنربای برقی
electromagnet
U
اهنربای الکتریکی
billon
U
الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
anomalous magnet
U
اهنربای غیر عادی
bell shaped magnet
U
اهنربای زنگ شتری
compensating magnets
U
اهنربای جبران کننده
differential electromagnet
U
اهنربای برقی تقابلی
ironclad magnet
U
اهنربای جوشن دار
moving magnet galvanometer
U
گالوانومتر اهنربای گردان
horseshoe magnet
U
اهنربای نعل اسبی
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
moving magnet instrument
U
دستگاه اندازه گیری اهنربای گردان
magnetized bar
U
میله مغناطیس شده اهنربای قلمی
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
magneto
U
اهنربای اتش زنه مولد مغناطیس الکتریکی
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
white gold
U
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
first string
U
دائمی
standing
U
دائمی
ceaseless
U
دائمی
continous
U
دائمی
constant
U
دائمی
constants
U
دائمی
perennials
U
دائمی
perennial
U
دائمی
permanent
U
دائمی
sequential
U
دائمی
permanent fault
U
عیب دائمی
permanent tooth
U
دندان دائمی
permanent store
U
انباره دائمی
permanent structures
U
ساختمانهای دائمی
permanent saving
U
پس انداز دائمی
permanent storage
U
حافظه دائمی
permanent storage
U
انبارش دائمی
regular salary
U
حقوق دائمی
permanent way
U
مسیر دائمی
permanent error
U
خطای دائمی
everlasting
U
همیشگی دائمی
persistent inflation
U
تورم دائمی
permanent hardness
U
سختی دائمی
permanent consumption
U
مصرف دائمی
eternal
U
بی پایان دائمی
permanent insane
U
مجنون دائمی
permanent load
U
بار دائمی
regular army
U
ارتش دائمی
permanent storage
U
انباره دائمی
premanent way
U
خط ثابت خط دائمی
standing army
U
ارتش دائمی
constant power
U
توان دائمی
continous operation
U
کار دائمی
creep limit
U
حد انبساط دائمی
permanent
U
دائمی ماندنی
continous cycle
U
گردش دائمی
continual
U
دائمی همیشگی
continous earth
U
زمین دائمی
permanent
U
سیر دائمی
consistent flow
U
جریان دائمی
permanent income
U
درامد دائمی
standing committee
U
کمیته دائمی
steady flow
U
جریان دائمی
steady state
U
حالت دائمی
continous rolling
U
نورد دائمی
continous running
U
گردش دائمی
sustained speed
U
سرعت دائمی
permanent color
U
رنگ دائمی
costant load
U
بار دائمی
continous traction
U
نیروی کشش دائمی
continous strand furnace
U
کوره رشتهای دائمی
permanent residence permit
U
جواز اقامت دائمی
cruising speed
U
سرعت دائمی اتومبیل
indefinite leave to remain
[British E]
U
جواز اقامت دائمی
keelboat
U
قایق با تیر دائمی کف
fatigue bending machine
U
دستگاه خمش دائمی
fatigue bending test
U
ازمایش خمش دائمی
fereter
U
[معابد دائمی در کلیساها]
continuous rain
بارش باران دائمی
perpetual motion machine
U
ماشین خودکار دائمی
continous heating furnace
U
کوره حرارتی دائمی
continous anealing furnace
U
کوره ملتهب دائمی
continous mixer
U
مخلوط کننده دائمی
continous conveyor
U
بالابر دائمی و ثابت
continous milling machine
U
دستگاه فرز دائمی
sustained short circuit
U
اتصال کوتاه دائمی
perennially
U
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
perpetual stock record
U
سابقه دائمی موجودی انبار
continous casting plant
U
تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method
U
روش ریخته گری دائمی
alternating stress
U
تنش نوسان دار دائمی
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
continous rod mill
U
دستگاه نورد سیم دائمی
continous tinning line
U
تاسیسات قلع کاری دائمی
mandate
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permafrost
U
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
permanent emplacement
U
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
hallucinosis
U
حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
engramme
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engram
U
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry
<idiom>
U
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
flag station
U
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple
U
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
presidium
U
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
fabrication
U
ساخت
manufactures
U
ساخت
manufactured
U
ساخت
performance
U
ساخت
manufacture
U
ساخت
workmanship
U
ساخت
performances
U
ساخت
designs
U
ساخت
design
U
ساخت
textures
U
ساخت
texture
U
ساخت
formation
U
ساخت
substandard
U
بد ساخت
structuring
U
ساخت
invenit
U
ساخت
fecit
U
ساخت
built
U
ساخت
syntheses
U
ساخت
synthesis
U
ساخت
structures
U
ساخت
structure
U
ساخت
habitus
U
ساخت
manufactory
U
ساخت
constructions
U
ساخت
generation
U
ساخت
generations
U
ساخت
making
U
ساخت
make-up
U
ساخت
compositions
U
ساخت
composition
U
ساخت
form
U
ساخت
formed
U
ساخت
forms
U
ساخت
construction
U
ساخت
make up
U
ساخت
conformation
U
ساخت
manufacturing
U
ساخت
unstructured
U
بی ساخت
group structure
U
ساخت گروهی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com