English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
fair weather U مناسب برای
skiable U مناسب برای اسکی
airworthiness U مناسب برای پرواز
in pride of grease U مناسب برای کشتن
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
winterish U مناسب برای زمستان
cantabile U مناسب برای اواز
airworthy U مناسب برای پرواز
suitable for children U مناسب برای بچه ها
running U مناسب برای مسابقه دو
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
fencible U مناسب برای نرده کشی
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
gressorial U مناسب برای راه رفتن
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
office U مناسب برای استفاده در شرکت
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
lyrical U مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
The fire is fit to roast the meat. U این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
enumerated type U فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T U روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
joist U الوار
joists U الوار
lumber U الوار
planking U الوار
plank U الوار
carcassing timber U الوار
timber U الوار
trave U الوار
lumbering U الوار
lumbers U الوار
lumbered U الوار
wood U الوار
lumber man U الوار درست کن
lumberman U الوار فروش
spars U تیراهن یا الوار
paddles U الوار اب بند
mine timber U الوار معدن
structural timber U الوار ساختمانی
paddling U الوار اب بند
paddle U الوار اب بند
paddled U الوار اب بند
lumberer U الوار فروش
sawed timber U الوار چارتراش
sparred U تیراهن یا الوار
sparred U الوار لولهای
spar U الوار لولهای
spar U تیراهن یا الوار
square wood U بریدن الوار
spars U الوار لولهای
half timber U الوار کوتاه
squared timber U الوار چارتراش
keelson U الوار کیل
camber U تیریا الوار خمیده و کج
rafters U الوار دار کردن
rafts U دسته الوار شناور بر اب
rafter U الوار دار کردن
raft U دسته الوار شناور بر اب
lumber U الوار راقطع کردن
woodsheds U انبار الوار وچوب
woodshed U انبار الوار وچوب
lumbered U الوار راقطع کردن
strongback U الوار تعدیل ناو
lumbers U الوار راقطع کردن
lumbering U الوار راقطع کردن
timber U با الوار و تیر پوشاندن
square wood U چارتراش کردن الوار
trunks U الوار کنده چوب
cambers U تیریا الوار خمیده و کج
trunk U الوار کنده چوب
sloop U ارابه مخصوص حمل الوار
woodyard U حیاط یا انبار الوار و هیزم
well timbered U با الوار محکم و استوار شده
logroll U غلتاندن الوار وانداختن انها به اب
raftsman U مردی که الوار را بهم می چسباند
towing spar U الوار بکسل کردن ناو
piling U الوار یا تیرمخصوص ستون سازی
half timber U ساخته شده از الوار کوتاه
pile driver U ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
stumpage U قیمت الوار قبل از قطع ازدرخت
lumberjacks U کسیکه الوار وتیر اره میکند
lumberjack U کسیکه الوار وتیر اره میکند
swamper U ساکن مرداب کسیکه الوار را جمع اوری میکند
lumberyard U محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
logrolling U عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن ان برودخانه
lumberyards U محوطه یاحیاط تیر فروشی که الوار در ان انباشته شده
baltic exchange U اتحادیه کشتی داران و تجار وواسطههای ذغال و الوار ودانه
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
appropriate <adj.> U مناسب
in point U مناسب
idoneous U مناسب
adequate <adj.> U مناسب
expedient <adj.> U مناسب
habile U مناسب
apposite U مناسب
useful <adj.> U مناسب
irrelative U نا مناسب
appropriate [to] <adj.> U مناسب [به]
infelicitous U نا مناسب
vantage U مناسب
acceptable <adj.> U مناسب
correct <adj.> U مناسب
fits U مناسب
fit U مناسب
condign U مناسب
relevant U مناسب
semblable U مناسب
accomodating U مناسب
sufficing <adj.> U مناسب
shapeable U مناسب
fittest U مناسب
congurous U مناسب
proper U مناسب
purposive <adj.> U مناسب
applicatory <adj.> U مناسب
handy <adj.> U مناسب
by fits and starts U مناسب
sufficient <adj.> U مناسب
pertain U مناسب
assorted U مناسب
tailored U مناسب
true <adj.> U مناسب
real <adj.> U مناسب
proper <adj.> U مناسب
exact <adj.> U مناسب
pertained U مناسب
pertains U مناسب
satisfactory <adj.> U مناسب
optimum U مناسب
good [sufficient] <adj.> U مناسب
close fit U مناسب
adaption U مناسب
convenient <adj.> U مناسب
suitable <adj.> U مناسب
euqal U مناسب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com