English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
damper U الت میزان کردن جریان هوا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rate of flow U میزان جریان
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tuner U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
tuners U پیچ میزان رادیو وسیله تنظیم جریان برق وغیره
velocity gradiant U میزان تغییر سرعت سیال درواحد مسافت عمود بر خط جریان
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
amperage U شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
adjust میزان کردن
equilibration U میزان کردن
focussing U میزان کردن
focusses U میزان کردن
standardization U میزان کردن
focused U میزان کردن
focussed U میزان کردن
focuses U میزان کردن
align U میزان کردن
aligned U میزان کردن
aligning U میزان کردن
adjusting U میزان کردن
adjusts U میزان کردن
tune U میزان کردن
tunes U میزان کردن
collimate U میزان کردن
aligns U میزان کردن
adjustment میزان کردن
focus U میزان کردن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
automatic spark advance U میزان کردن خودکار
hand advance U میزان کردن دستی
adjustments U تنظیم و میزان کردن
magneto timing U میزان کردن مگنت
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
To synchonize the watches . U ساعتهارا به هم میزان کردن
countdowns U میزان کردن ساعت
countdown U میزان کردن ساعت
ignition timing U میزان کردن جرقه
spark advance & retard U میزان کردن جرقه
spark timing U میزان کردن جرقه
interrupter timing U میزان کردن جرقه
modulate U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating U میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
adjusts U میزان کردن تنظیم کنید
semi automatic advance U میزان کردن نیم خودکار
to align oneself with somebody U خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
boresight U میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ranges U مرتب کردن میزان کردن
tempers U معتدل کردن میزان کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن کنترل کردن
temper U معتدل کردن میزان کردن
regulated U میزان کردن کنترل کردن
tempered U معتدل کردن میزان کردن
ranged U مرتب کردن میزان کردن
range U مرتب کردن میزان کردن
leveling U میزان کردن افقی کردن
regulating U میزان کردن کنترل کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
to balance out U میزان کردن [تنظیم کردن ]
regulate U میزان کردن کنترل کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
kopfring U حلقه فلزی است که به دماغه بمب برای کم کردن میزان نفوذ ان در اب یا خاک وصل میشود
flows U جریان جاری کردن
switches U جریان را عوض کردن
switched U جریان را عوض کردن
switch U جریان را عوض کردن
flow U جریان جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
measure U میزان کردن طی کردن
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
noise level U میزان خش
rate U میزان
metres U میزان
amounted U میزان
adjustment U میزان
levelled U میزان
adjustments U میزان
libra U میزان
librae U میزان
scales U میزان
volume U میزان
meter U میزان
At the rate of . On a scale of . U به میزان
units U میزان
volumes U میزان
balance U میزان
amount U میزان
unit U میزان
levels U میزان
infiltration rate U میزان
amounts U میزان
criterion U میزان
meters U میزان
level U میزان
weight U میزان
yardstick U میزان
metre U میزان
amounting U میزان
balances U میزان
rhythms U میزان
yardsticks U میزان
rates U میزان
leveled U میزان
scalage U میزان
rhythm U میزان
measure U میزان
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
resistance adjustment میزان پایداری
failure rate U میزان خرابی
admission rate U میزان پذیرش
level of effort U میزان تلاش
to figure up مبلغ یا میزان
data rate U میزان داده
tension adjustment میزان فشار
degree of protection U میزان حفافت
libra U برج میزان
performances U میزان کارائی
quantity discount U میزان تخفیف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com