English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tumbrel U الت شکنجه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
persecution U شکنجه
rack U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
rack U شکنجه
rack U شکنجه کردن
racked U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
racked U شکنجه
racked U شکنجه کردن
racks U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
racks U شکنجه
racks U شکنجه کردن
wracked U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
wracked U شکنجه
wracked U شکنجه کردن
wracks U نوعی الت شکنجه مرکب از چند سیخ یا میله نوک تیز
wracks U شکنجه
wracks U شکنجه کردن
affliction U شکنجه
afflictions U شکنجه
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
dragoon U بزور شکنجه بکاری واداشتن
dragoons U بزور شکنجه بکاری واداشتن
question U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questions U موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
wring U با شکنجه گرفتن
wringing U با شکنجه گرفتن
wrings U با شکنجه گرفتن
torment U شکنجه
tormented U شکنجه
tormenting U شکنجه
torments U شکنجه
torture U شکنجه
torture U شکنجه دادن
tortured U شکنجه
tortured U شکنجه دادن
tortures U شکنجه
tortures U شکنجه دادن
torturing U شکنجه
torturing U شکنجه دادن
torturer U شکنجه دهنده
torturers U شکنجه دهنده
cruciate U شکنجه کشیدن
excruciate U شکنجه کردن برصلیب اویختن
excruciate U شکنجه کردن
excruciation U شکنجه
inquisitorial procedure U دادرسی با شکنجه و سخت گیری
put to the torture U شکنجه کردن
racked with pain U شکنجه کردن
sadomasochism U لذت جنسی بوسیله شکنجه نفس خود یا دیگری
self torment U خود شکنجه
tantalus U تانتالوس که مورد شکنجه شدید زاوش قرار گرفت
to put to the torture U شکنجه کردن
tumbril U الت شکنجه گیوتین
He confessed under torture. U زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
use torture U شکنجه دادن
torment U شکنجه دادن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com