Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antineuritic
U
برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
psychoneurotic
U
مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
psychoneurosis
U
ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
uteritis
U
اماس زهدان التهاب رحم
gingivitis
U
اماس و التهاب لثه دندان
neurogram
U
رد عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
neural
U
عصبی
neurotic
U
عصبی
nervous
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
nervelessness
U
بی عصبی
overwrought
U
عصبی
twitchy
U
عصبی
uptight
U
عصبی
keyed up
<idiom>
U
عصبی
abnerval
U
عصبی
laryngitis
U
اماس خشک نای التهاب حنجره
nerve cell
U
یاخته عصبی
shocked
U
حمله عصبی
shocks
U
حمله عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
neural arc
U
قوس عصبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
nerve deafness
U
کری عصبی
nerve cell
U
سلول عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
nerve current
U
جریان عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
nervous system
U
دستگاه عصبی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
nerve impulse
U
تکانه عصبی
nerve
U
رشته عصبی
nerves
U
رشته عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
nerve fibre
U
تار عصبی
neurofibril
U
تار عصبی
nerve center
U
مرکز عصبی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
nerve plexus
U
شبکه عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
ganglion
U
غده عصبی
neurocyte
U
یاخته عصبی
willies
U
حمله عصبی
neuron
U
یاخته عصبی
interneuron
U
داخل عصبی
interneural
U
داخل عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
neural network
U
شبکه عصبی
neural lesion
U
ضایعه عصبی
neural induction
U
القای عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
neural bond
U
پیوند عصبی
causalgia
U
سوزش عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
neuralgia
U
درد عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
nervelessly
U
از روی بی عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
shock
U
حمله عصبی
pleurohepatitis
U
اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
parasympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
jittery
U
وحشت زده و عصبی
tensing
U
عصبی وهیجان زده
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
preganglionic
U
قبل از عقده عصبی
tenser
U
عصبی وهیجان زده
tensest
U
عصبی وهیجان زده
bradyarthria
U
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
conceptual nervous system
U
دستگاه عصبی فرضی
neurogenic
U
دارای ریشه عصبی
neuromuscular coordination
U
هماهنگی عصبی- عضلانی
neuropath
U
دچار اختلالات عصبی
neuroblast
U
یاخته رویانی عصبی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
commissure
U
بافت عصبی رابط
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
neuropsychiatric
U
مرض روانی و عصبی
neurotransmitter
U
انتقال دهنده عصبی
tenses
U
عصبی وهیجان زده
hysteria
U
هیستری حمله عصبی
discharges
U
شلیک عصبی تخلیه
tract
U
دسته تار عصبی
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی سمپاتیک
unipolar
U
سلولهای عصبی یک قطبی
tracts
U
دسته تار عصبی
visceral nervous system
U
دستگاه عصبی احشایی
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
anorexic
U
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
discharge
U
شلیک عصبی تخلیه
reciprocal innervation
U
تحریک عصبی تقابلی
neuroptera
U
حشرات عصبی الجناح
vegetative nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
tense
U
عصبی وهیجان زده
nerve agent
U
عامل شیمیایی عصبی
tensed
U
عصبی وهیجان زده
neurotic
U
دچار اختلال عصبی
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی خود مختار
ans
U
دستگاه عصبی خود مختار
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
autonomic
U
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
oxime
U
ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
neurogenic
U
ایجاد کننده بافت عصبی
tie up in knots
<idiom>
U
کسی را عصبی ونگران کردن
neurocirculatory asthenia
U
ضعف عصبی- گردش خونی
liminal
U
وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
nervous
U
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
preganglionic
U
وابسته به جلو عقده عصبی
psychoneural parallelism
U
توازی نگری روانی- عصبی
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی خود کار
dendrite
U
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
solar plexus
U
شبکه عصبی ناحیه زیر معده
neuromuscular
U
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
parasympathetic
U
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
parasympathetic
U
عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
neuron
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest.
U
اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
nerve bundle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
neurons
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
nerve fascicle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
aeroneurosis
U
اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
subliminally
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
cingulum
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
cingulum bundle
U
دسته ای از رشته عصبی در مغز
[ساختمان استخوان بندی ]
to work oneself up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up
U
به کسی
[چیزی]
خو گرفتن
[و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
neural net
U
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
cassion discase
U
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
parkinsonism
U
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
cybernetics
U
مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
erythematic
U
وابسته به التهاب پوست التهاب اور
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
infortune
U
ستاره نحس بهرام یا کیوان وگاهی تیر
appendicitis
U
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
dressing station
U
درمانگاه کمکهای اولیه وزخم بندی
stockinet
U
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
stockinette
U
پارچه کشباف مخصوص لباس کودکان وزخم بندی
aching
U
دردناک
grievous
U
دردناک
agonizing
U
دردناک
painful
U
دردناک
dolorous
U
دردناک
achy
U
دردناک
angry
U
خشمناک دردناک
dyspareunia
U
مقاربت دردناک
sores
U
دردناک ریشناک
sore
U
دردناک ریشناک
paralgesia
U
مورمور دردناک
angriest
U
خشمناک دردناک
angrier
U
خشمناک دردناک
algolagnic
U
دردناک درداور
dolor
U
مرض دردناک ناله
dolour
U
مرض دردناک ناله
dysmenorrhea
U
قاعدگی دردناک عسرالطمث دشتاک
charley horse
U
سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
nips
U
صدمه زدن دردناک بودن
nipped
U
صدمه زدن دردناک بودن
nip
U
صدمه زدن دردناک بودن
scarry
U
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
dressing
U
مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
dressings
U
مرهم گذاری وزخم بندی مرهم
uneasiness
U
ناراحتی
hazarding
U
ناراحتی
queasiness
U
ناراحتی
discommodity
U
ناراحتی
disquietude
U
ناراحتی
inconveniences
U
ناراحتی
unease
U
ناراحتی
inconvenience
U
ناراحتی
inconveniencing
U
ناراحتی
hazarded
U
ناراحتی
hazard
U
ناراحتی
incommodiousness
U
ناراحتی
turmoil
U
ناراحتی
inquietude
U
ناراحتی
inconvenienced
U
ناراحتی
hazards
U
ناراحتی
kiaugh
U
اضطراب ناراحتی
malaise
U
ناراحتی بیقراری
flea bite
U
اندک ناراحتی
disturbance
U
ناراحتی مزاحمت
malease
U
ناراحتی بیقراری
disturbances
U
ناراحتی مزاحمت
incommodity
U
زیان ناراحتی
thorns
U
موجب ناراحتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com