English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neuritis U التهاب عصبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
neuritis U التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
Other Matches
erythematic U وابسته به التهاب پوست التهاب اور
neuralgia U درد عصبی مرض عصبی
nervation U ساختمان عصبی شبکه عصبی
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
phlogosis U التهاب
phlegmasia U التهاب
ophthalmia U التهاب
incandescence U التهاب
fervour U التهاب
inflammation U التهاب
fervor U التهاب
pharyngitis U التهاب گلو
phlebitis U التهاب وریدها
annealing U التهاب گداختگی
erythema U التهاب پوست
podarthritis U التهاب مفاصل پا
pulmonitis U التهاب ریه
pharyngitis U التهاب حلق
parotitis U التهاب غددبناگوشی
pack annealing U التهاب لفافی
leucophlegmasia U التهاب سفید
encephalitis U التهاب مغز
keratitis U التهاب قرنیه
gastritis U التهاب معده
intermediate anneal U التهاب میانی
carditis U التهاب قلب
brainfever U التهاب دماغ
ovaritis U التهاب تخمدان
box anneal U التهاب جعبهای
metritis U التهاب رحم
peritonitis U التهاب صفاق
boils U التهاب هیجان
boiled U التهاب هیجان
boil U التهاب هیجان
tumult U اشوب التهاب
arthritis U التهاب مفصل
inflammable U التهاب پذیر
Tendinitis U التهاب تاندون
ophthalmitis U التهاب چشم
adenitis U التهاب غده
pneumonia U التهاب ریه
glows U التهاب تابش گداختگی
pack annealing furnace U کوره التهاب لفافی
bright drawn U کشیدن در حالت التهاب
otitis U التهاب گوش [پزشکی]
coil annealing furnace U کوره التهاب القایی
glow U التهاب تابش گداختگی
pot annealing furnace U کوره التهاب کفچهای
glowed U التهاب تابش گداختگی
white heat U نور سفید التهاب
osteomyelitis U التهاب موضعی و مخرب استخوان
gingivitis U اماس و التهاب لثه دندان
uteritis U اماس زهدان التهاب رحم
gastroenteritis U التهاب معده و رودهی باریک
allergic rhinitis [med.] U التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pollenosis [med.] U التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pollinosis [med.] U التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hay fever [med.] U التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
laryngitis U اماس خشک نای التهاب حنجره
hayfever [med.] U التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pleurohepatitis U اماس شامه شش وجگر التهاب غشاریه وکبد
mastoiditis ماستوئیدیت [التهاب استخوان پشت گوش] [پزشکی]
phlegm [secretion in the airway during inflammation] U بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
uptight U عصبی
neurogram U رد عصبی
nervelessness U بی عصبی
on pins and needles <idiom> U عصبی
twitchy U عصبی
keyed up <idiom> U عصبی
neural U عصبی
abnerval U عصبی
nervous U عصبی
engram U رد عصبی
neurotic U عصبی
overwrought U عصبی
neurocyte U یاخته عصبی
lose temper <idiom> U عصبی شدن
shocked U حمله عصبی
shock U حمله عصبی
neural satiation U اشباع عصبی
psychochemical agent U گاز عصبی
neural reverbration U ارتعاش عصبی
neural network U شبکه عصبی
Relax! U عصبی نشو!
neural lesion U ضایعه عصبی
causalgia U سوزش عصبی
shocks U حمله عصبی
anorexia nervosa U بی اشتهایی عصبی
psychochemical agent U عامل عصبی
nerves U رشته عصبی
nerve U رشته عصبی
nervous systems U دستگاه عصبی
sweat bullets/blood <idiom> U عصبی بودن
plexus U شبکه عصبی
nervous system U دستگاه عصبی
neurons U یاخته عصبی
neuron U یاخته عصبی
neural induction U القای عصبی
neural discharge U تخلیه عصبی
interneural U داخل عصبی
nerve deafness U کری عصبی
nerve current U جریان عصبی
nerve center U مرکز عصبی
nerve cell U سلول عصبی
nerve cell U یاخته عصبی
nerve block U وقفه عصبی
nerve fibre U تار عصبی
neuralgia U درد عصبی
willies U حمله عصبی
ganglion U غده عصبی
interneuron U داخل عصبی
nerve ending U پایانه عصبی
neural circuit U مدار عصبی
neural bond U پیوند عصبی
nerve tissue U بافت عصبی
neuroplexus U شبکه عصبی
neural arc U قوس عصبی
nerve plexus U شبکه عصبی
neural conduction U رسانش عصبی
nerve path U گذرگاه عصبی
nerve impulse U تکانه عصبی
neurofibril U تار عصبی
nervelessly U از روی بی عصبی
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
tenser U عصبی وهیجان زده
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی سمپاتیک
discharges U شلیک عصبی تخلیه
reciprocal innervation U تحریک عصبی تقابلی
tenses U عصبی وهیجان زده
vegetative nervous system U دستگاه عصبی نباتی
visceral nervous system U دستگاه عصبی احشایی
hysteria U هیستری حمله عصبی
jittery U وحشت زده و عصبی
tracts U دسته تار عصبی
on edge <idiom> U خیلی عصبی وخشمگین
discharge U شلیک عصبی تخلیه
tract U دسته تار عصبی
neurotic U دچار اختلال عصبی
anorexic U مبتلا به بی اشتهایی عصبی
tensed U عصبی وهیجان زده
neurotransmitter U انتقال دهنده عصبی
neuroblast U یاخته رویانی عصبی
bradyarthria U کندگویی عصبی- ماهیچه یی
neuropsychiatric U مرض روانی و عصبی
neurogenic U دارای ریشه عصبی
neuropsychiatric U درمان روانی عصبی
parasympathetic nervous system U دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
neuromuscular coordination U هماهنگی عصبی- عضلانی
autonomic nervous system U دستگاه عصبی نباتی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
commissural fibres U رشتههای عصبی رابط
commissure U بافت عصبی رابط
preganglionic U قبل از عقده عصبی
tensest U عصبی وهیجان زده
neuroptera U حشرات عصبی الجناح
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
neuropath U دچار اختلالات عصبی
tensing U عصبی وهیجان زده
tense U عصبی وهیجان زده
nerve agent U عامل شیمیایی عصبی
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
tie up in knots <idiom> U کسی را عصبی ونگران کردن
nervous U عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
neurogenic U ایجاد کننده بافت عصبی
neurocirculatory asthenia U ضعف عصبی- گردش خونی
commissurotomy U برداشتن بافت عصبی رابط
dendrite U شاخههای متعدد سلولهای عصبی
liminal U وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
psychoneural parallelism U توازی نگری روانی- عصبی
autonomic U منسوب به دستگاه عصبی خودکار
preganglionic U وابسته به جلو عقده عصبی
oxime U ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
autonomic nervous system U دستگاه عصبی خود مختار
sympathetic nervous system U دستگاه عصبی خود کار
ans U دستگاه عصبی خود مختار
psychoneurosis U ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
psychoneurotic U مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
gray matter U ماده خاکستری بافت عصبی مغز
neuromuscular U وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
solar plexus U شبکه عصبی ناحیه زیر معده
parasympathetic U وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
parasympathetic U عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest. U اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
aeroneurosis U اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
nerve fascicle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle U دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
neurons U رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron U رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
cingulum bundle U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
limen U کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
to work oneself up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
subliminally U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
cingulum U دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
subliminal U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
neural net U مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
parkinsonism U اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
cybernetics U مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com