English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biome U اقلیم زیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
Other Matches
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
land masses U اقلیم
climate U اقلیم
climates U اقلیم
hemisphere U اقلیم
continents U اقلیم
continent U اقلیم
land mass U اقلیم
macroclimate U مه اقلیم
title of territory U مالکیت اقلیم
tropical climate U اقلیم گرمسیری
climatograph U اقلیم نگار
climatograph U اقلیم نگاشت
climograph U اقلیم نگار
climogram U اقلیم نگار
microclimate U خرد اقلیم
climagraph U اقلیم نگار
climagram U اقلیم نگار
acclimatization U اقلیم پذیری
acclimation U اقلیم پذیری
maritime climate U اقلیم اقیانوسی
temperate climate U اقلیم ملایم
marine climate U اقلیم اقیانوسی
macroclimate U کلان اقلیم
oceanic climate U اقلیم اقیانوسی
equatorial climate U اقلیم استوایی
continental climate U اقلیم قارهای
climoscope U اقلیم نما
climometer U اقلیم سنج
climatology U اقلیم شناسی
climatologist U اقلیم شناس
mountain climate U اقلیم کوهستانی
temperate climate U اقلیم معتدل
climate diagram U اقلیم نگار
fauna U حیوانات یک اقلیم
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
bioclimatology U اقلیم شناسی زیستی
submediterranean climate U اقلیم زیر مدیترانهای
submediterranean climate U اقلیم نیمه مدیترانهای
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
biogen U زیست زا
subsistence U زیست
bio- U زیست -
performance of the dam U زیست سد
symbion U هم زیست
libido U زیست مایه
libidos U زیست مایه
viability U زیست پذیری
existence U زیست موجودیت
existences U زیست موجودیت
modus vivendi U شیوه زیست
exvia U برون زیست
subsistence U وسایل زیست
environments U محیط زیست
subsistence U مربوط به زیست
biophysics U زیست- فیزیک
libidinal U زیست مایهای
biosphere U زیست کره
joie de vivre U زیست شادی
homelands U زیست بوم
homeland U زیست بوم
eco- U زیست بوم
biological clock U زیست گشت
biogases U زیست گاز
biogas U زیست گاز
settlement U زیست گاه
settlements U زیست گاه
biosphere U فضای زیست
life force U زیست نیرو
life space U فضای زیست
biotechnology U زیست فناوری
biologist U زیست شناس
livability U زیست پذیری
liveware U زیست افزار
biosphere U زیست سپهر
environment U محیط زیست
colony U زیست گاه
biogenesis U زیست زاد
biogenetic U زیست زادی
biogenosphere U زیست کره
biogenosphere U زیست سپهر
biogeographic U زیست جغرافیایی
biological chemistry U زیست شیمی
biogenic U زیست زاییده
biochemists U زیست شیمیدان
biology U زیست شناسی
biological U زیست شناختی
biologically U زیست شناختی
biochemistry U زیست شیمی
biochemistry U زیست- شیمی
worked U زیست عمل
work U زیست عمل
biogeography U زیست جغرافی
biometrics U زیست سنجش
biometry U زیست سنجی
biopolymer U زیست بسپار
biospher U زیست کره
biotype U زیست گروه
biochemist U زیست شیمیدان
subsists U زیست کردن
subsisting U زیست کردن
subsisted U زیست کردن
subsist U زیست کردن
inhabitant U زیست کننده در
biometrics U زیست سنجی
bioluminescence U زیست تابی
biomechanics U زیست مکانیک
biome U زیست بوم
biomass U زیست توده
biologism U زیست شناسی
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
eco-tech U فناوری زیست بوم
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
environmental protection U حفاظت محیط زیست
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
eco-technology U فناوری زیست بوم
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmentalists U محیط زیست شناس
environmentalists U محیط زیست گرا
biologism U زیست شناختی نگری
biochron U زیست زمان جانداران
biocid U زیست کش مانع حیات
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
life zone U منطقه زیست شناسی
limnic U زیست کننده در اب شیرین
biomass pyramid U هرم زیست توده
biological control U کنترل زیست شناختی
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
coexistent U باهم زیست کننده
environmental benefit U فواید زیست محیطی
limicoline U زیست کننده درساحل
environmental costs U مضار زیست محیطی
human biometric U زیست سنجی انسانی
geobiology U زمین زیست شناسی
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
viable U زیست پذیر ماندنی
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
phenology U زیست پدیده شناسی
saltwater U زیست کننده در اب شور
environmentalism U محیط زیست شناسی
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
environmentalism U محیط زیست گرایی
fluvial U زیست کننده در رودخانه
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
live-in U زیست کننده در محل کار
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
medial meniscus U منیسک داخلی [زیست شناسی] [کالبدشناسی]
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
starch [Amylum] U نشاسته [زیست شیمی] [غذا و آشپزخانه]
pharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
nasopharyngeal tonsil U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
gene analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
halobiont U موجود زیست کننده دراب شور
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
paleontology U مبحث زیست شناسی دوران قدیم
adenoid U لوزه سوم [کالبدشناسی] [زیست شناسی]
xerophyte U گیاه زیست کننده درنواحی خشک و بی اب
genetic screen U بررسی ژنتیکی [پزشکی] [زیست شناسی]
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
biology U زیست شناسی زندگی حیوانی وگیاهی هرناحیه
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
endobiotic U زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
java sparrow U نوعی مرغ جولا که در جاوه زیست میکند
biodegraability U قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
paleontologist U ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
genetics U شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
radiobiology U مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com