Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
judicial confession
U
اقرار در دادگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
extrajudicial confession
U
اقرار در خارج دادگاه
Other Matches
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
confessions
U
اقرار
confession
U
اقرار
acknowledgments
U
اقرار
acknowledgement
U
اقرار
acknowledgements
U
اقرار
avouchment
U
اقرار
resipiscence
U
اقرار به گناه
shrift
U
اقرار بگناه
confessions
U
اقرار بجرم
confession
U
اقرار بجرم
cop-out
U
اقرار به جرم
cop-outs
U
اقرار به جرم
professed
U
اقرار شده
own
U
اقرار کردن
profession
U
اقرار اعتراف
professions
U
اقرار اعتراف
peccavi
U
اقرار بگناه
owns
U
اقرار کردن
owning
U
اقرار کردن
conditional confession
U
اقرار مشروط
acknowledgment
U
اقرار تصدیق
admitting
U
اقرار کردن
admits
U
اقرار کردن
qualified confession
U
اقرار مقید
admit
U
اقرار کردن
acknowledgement of debt
U
اقرار به بدهی
owned
U
اقرار کردن
plead guilty
U
اقرار به جرم کردن
avowal
U
افهارو اقرار علنی
avowals
U
افهارو اقرار علنی
avouch
U
تصدیق یا اقرار کردن
plead not guilty
U
اقرار به جرم نکردن
to plead guilty
U
اقرار بگناه کردن
to play not guilty
U
اقرار بگناه نکردن
agnize
U
برسمیت شناختن اقرار کردن
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
i own to having done it
U
اقرار دارم که ان کار را کرده ام
estoppel
U
عدم امکان انکار پس از اقرار
avouch
U
اقرار کردن اطمینان دادن
short shrift
U
مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
to cry peccavi
U
بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
estoppel
U
اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
court
U
دادگاه
courthouses
U
دادگاه
court of justice
U
دادگاه
courtrooms
U
دادگاه
courtroom
U
دادگاه
tribunal
U
دادگاه
judgement seat
U
دادگاه
forums
U
دادگاه
judgement hall
U
دادگاه
forum
U
دادگاه
courthouse
U
دادگاه
court division
U
دادگاه
courts
U
دادگاه
tribunals
U
دادگاه
court of law
U
دادگاه
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
circuit court
U
دادگاه منطقهای
country court
U
دادگاه بخش
canonry
U
دادگاه شرع
circuit court
U
دادگاه استیناف
court material
U
دادگاه نظامی
diwan
U
دادگاه اسلامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
divan
U
دادگاه اسلامی
beadle
U
منادی دادگاه
courts of appeal
U
دادگاه استان
court of appeal
U
دادگاه پژوهش
court of appeal
U
دادگاه استیناف
court of appeal
U
دادگاه استان
courtrooms
U
اطاق دادگاه
courtroom
U
اطاق دادگاه
landesgericht
U
دادگاه ایالتی
courts of appeal
U
دادگاه استیناف
courts of appeal
U
دادگاه پژوهش
auto da fe
U
رای دادگاه
assize court
U
دادگاه جنایی
administrative tribunal
U
دادگاه اداری
court division
U
بخش دادگاه
martial court
U
دادگاه نظامی
ushers
U
دربان دادگاه
kangoroo court
U
دادگاه محلی
provost court
U
دادگاه پادگانی
eyre
U
دادگاه سیار
prsbytery
U
دادگاه شرعی
quaestor
U
افسررئیس دادگاه
quarter sessions
U
دادگاه استینافی
queens bench division
U
دادگاه ملکه
questor
U
افسررئیس دادگاه
rehearing
U
تجدیدجلسه دادگاه
recourse action
U
رجوع به دادگاه
president of the court
U
رئیس دادگاه
police power
U
دادگاه پلیس
police court
U
دادگاه خلاف
jurisdiction of the court
U
صلاحیت دادگاه
magistrates court
U
دادگاه جنحه
military tribunal
U
دادگاه نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
municipal court
U
دادگاه شهرداری
municipal court
U
دادگاه داخلی
peace court
U
دادگاه بخش
per curium
U
به وسیله دادگاه
petty session
U
دادگاه سیار
special tribunal
U
دادگاه اختصاصی
kangaroo courts
U
دادگاه غیرقانونی
court of iquiry
U
دادگاه رسیدگی
court of grievances
U
دادگاه مظالم
kangaroo courts
U
دادگاه مندرآوردی
law court
U
دادگاه قضایی
court of first instance
U
دادگاه بدوی
law courts
U
دادگاه قضایی
court of first instance
U
دادگاه شهرستان
court of province
U
دادگاه استان
court of petty offences
U
دادگاه لغزش
court session
U
جلسه دادگاه
criminal court
U
دادگاه جنایی
summary court
U
دادگاه بدوی
superior court
U
دادگاه عالی
superior court
U
دادگاه تمیز
district court
U
دادگاه بخش
kangaroo court
U
دادگاه پوشالی
kangaroo court
U
دادگاه غیرقانونی
kangaroo court
U
دادگاه مندرآوردی
kangaroo courts
U
دادگاه پوشالی
disciplinary tribunal
U
دادگاه انتظامی
court of appeals
U
دادگاه استیناف
rota
U
دادگاه کاتولیکی
police forces
U
دادگاه پلیس
writ
U
حکم دادگاه
writ
U
قرار دادگاه
rotas
U
دادگاه کاتولیکی
writs
U
حکم دادگاه
tribunal
U
دادگاه محکمه
tribunals
U
دادگاه محکمه
forum
U
دادگاه محکمه
forums
U
دادگاه محکمه
writs
U
قرار دادگاه
court of inquiry
U
دادگاه تفتیش
courts of inquiry
U
دادگاه تفتیش
Chief Justice
U
رئیس دادگاه
citing
U
به دادگاه خواندن
police force
U
دادگاه پلیس
cites
U
به دادگاه خواندن
bars
U
وکالت دادگاه
juvenile court
U
دادگاه نوجوانان
bar
U
وکالت دادگاه
juvenile court
U
دادگاه اطفال
juvenile courts
U
دادگاه نوجوانان
juvenile courts
U
دادگاه اطفال
evoke
U
به دادگاه بالاتربردن
evokes
U
به دادگاه بالاتربردن
evoking
U
به دادگاه بالاتربردن
cite
U
به دادگاه خواندن
cited
U
به دادگاه خواندن
Chief Justices
U
رئیس دادگاه
warning
U
اخطاریه دادگاه
warnings
U
اخطاریه دادگاه
decreeing
U
قرار دادگاه
decreed
U
قرار دادگاه
decrees
U
قرار دادگاه
usher
U
دربان دادگاه
receivership
U
امانت دادگاه
ushered
U
دربان دادگاه
decree
U
قرار دادگاه
ushering
U
دربان دادگاه
rectus in curia
U
اعاده حق ترافع در دادگاه
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
locus standi
U
حق حضور در دادگاه یامجلس
stand
U
جایگاه گواه در دادگاه
woolsack
U
کرسی یا صندلی دادگاه
circuits
U
حوزه صلاحیت دادگاه
magistrature
U
دادگاه بخش دادرسان
judgement
U
رای دادگاه قضاوت
king's counsel
U
قاضی دادگاه پادشاه
processes
U
جریان کار در دادگاه
execution
U
اجرا
[حکم دادگاه]
judges disciplianary tribunal
U
دادگاه قضات انتظامی
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
judge advocate general
U
رئیس دادگاه نظامی
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
docket
U
دفترتعیین وقت دادگاه
contempt
U
اخلال در نظم دادگاه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com