English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
profession U اقرار اعتراف
professions U اقرار اعتراف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acknowledgements U اقرار
acknowledgement U اقرار
acknowledgments U اقرار
confession U اقرار
confessions U اقرار
avouchment U اقرار
admits U اقرار کردن
cop-out U اقرار به جرم
cop-outs U اقرار به جرم
conditional confession U اقرار مشروط
admit U اقرار کردن
admitting U اقرار کردن
resipiscence U اقرار به گناه
shrift U اقرار بگناه
professed U اقرار شده
confessions U اقرار بجرم
confession U اقرار بجرم
owns U اقرار کردن
qualified confession U اقرار مقید
peccavi U اقرار بگناه
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
acknowledgment U اقرار تصدیق
judicial confession U اقرار در دادگاه
own U اقرار کردن
owned U اقرار کردن
owning U اقرار کردن
avouch U تصدیق یا اقرار کردن
extrajudicial confession U اقرار در خارج دادگاه
plead not guilty U اقرار به جرم نکردن
plead guilty U اقرار به جرم کردن
to play not guilty U اقرار بگناه نکردن
to plead guilty U اقرار بگناه کردن
avowals U افهارو اقرار علنی
avowal U افهارو اقرار علنی
to acknowledge your own guilt [culpability] U به گناه خود اقرار کردن
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
agnize U برسمیت شناختن اقرار کردن
i own to having done it U اقرار دارم که ان کار را کرده ام
estoppel U عدم امکان انکار پس از اقرار
profession U اعتراف
avowals U اعتراف
confession U اعتراف
confessions U اعتراف
recognition U اعتراف
professions U اعتراف
avowal U اعتراف
peccavi U اعتراف بگناه
confessional U اعتراف گاه
shrift U اعتراف بگناه
voluntary confession U اعتراف داوطلبانه
shrive U اعتراف گرفتن از
shrive U اعتراف گرفتن
avowed U اعتراف شده
admissions U تصدیق اعتراف
confesses U اعتراف کردن
admission U تصدیق اعتراف
confessing U اعتراف کردن
confession U اعتراف نامه
confessions U اعتراف نامه
defeatism U اعتراف به شکست
avow U اعتراف کردن
confess U اعتراف کردن
avows U اعتراف کردن
ackuowledge U اعتراف کردن
avowing U اعتراف کردن
confessed U اعتراف کردن
acknowledger U اعتراف کننده
acknowledge اعتراف کردن
short shrift U مهلت مختصربرای اقرار بگناه پیش از مردن
unburden U اعتراف و درددل کردن
unburdening U اعتراف و درددل کردن
unburdens U اعتراف و درددل کردن
acknowledgment U اعلام معرف اعتراف
confiscator U دعای اعتراف بگناهان
confiscator U دعای اعتراف نامه
recant U بخطای خود اعتراف کردن
recanted U بخطای خود اعتراف کردن
recanting U بخطای خود اعتراف کردن
kithe U اعلام داشتن اعتراف کردن
recants U بخطای خود اعتراف کردن
To force a confession from somebody. U بزوراز کسی اعتراف گرفتن
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
confessional U محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
I'll give you that [much] . U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
confessionals U محل مخصوص اعتراف بگناه اعترافی
He confessed under torture. U زیر فشار شکنجه اعتراف کرد
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
confessor U کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
to shrive oneself U گناهان خود را اعتراف کردن وامرزش طلبیدن
confessors U کسی که کیش خود رااشکارا اعتراف میکند
folded U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
folds U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold U بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
estoppel U اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
acknowledges U اعتراف کردن تصدیق کردن
acknowledging U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognises U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognising U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognize U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizing U اعتراف کردن تصدیق کردن
recognizes U اعتراف کردن تصدیق کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com