Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
countermeasures
U
اقدامات متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
countermeasures
U
پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
countermeasures
U
اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
Other Matches
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
goings-on
U
اقدامات
proceeding
U
اقدامات
doings
U
اقدامات
proceedings
U
اقدامات
undertakings
U
اقدامات
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
precautionary measures
U
اقدامات احتیاطی
preventive action
U
اقدامات احتیاطی
preventive action
U
اقدامات تامینی
Precautionary measures.
U
اقدامات احتیاطی
to intensify one's actions
U
اقدامات خودراسخت
security countermeasures
U
اقدامات تامینی
radar countermeasures
U
اقدامات ضد رادار
security measures
U
اقدامات تامینیه
civil proceedings
U
اقدامات حقوقی
hostile acts
U
اقدامات دشمنانه
legal proceedings
U
اقدامات قانونی
control measures
U
اقدامات کنترلی
electronic counter counter measures
U
اقدامات ضد ضد الکترونیکی
follow up
U
اقدامات بعدی
hostile acts
U
اقدامات خصمانه
electronic countermea sures
U
اقدامات ضد الکترونیکی
take steps
U
اقدامات بعمل امده
preassault
U
اقدامات قبل از هجوم
to take measures
U
اقدامات بعمل اوردن
to take steps
U
اقدامات بعمل اوردن
Provocative acts.
U
اقدامات تحریک آمیز گ
suppression measures
U
اقدامات برای جلو گیری
logistics
U
اقدامات مربوط به تهیه و توزیع
to intensify one's actions
U
برشدت اقدامات خود افزودن
to lead on
U
وادار به اقدامات بیشتری کردن
decision tree
U
اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
municipalist
U
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
policy of contianment
U
سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
preventive justice
U
قسمتی ازحقوق که به بررسی اقدامات مختلفی که برای جلوگیری ازارتکاب جرم از ناحیه تبهکاران احتمالی لازم است اختصاص دارد
radio countermeasures
U
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
correspounding
U
متقابل
counter
U
متقابل
countered
U
متقابل
interactional
U
متقابل
interactive
U
متقابل
countering
U
متقابل
reciprocative
U
متقابل
mutual
U
متقابل
opposed
U
متقابل
opposing
U
متقابل
polar
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
counteraction
U
اقدام متقابل
interplay
U
اثر متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
interaction
U
اثر متقابل
interaction
U
کنش متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
m
U
القاگری متقابل
logrolling
U
همکاری متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
interaction curve
U
خم کنش متقابل
inter play
U
اثر متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
reciprocal
U
عمل متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
reciprocal trading
U
مبادله متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
counter
U
ضربت متقابل
cross-references
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
countered
U
ضربت متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
cross-check
U
بررسی متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
transinformation
U
اگاهی متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
retaliation
U
عمل متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
set off
U
دعوی متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross reference
U
ارجاع متقابل
countering
U
ضربت متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
interaction
U
عمل متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
back pressure
U
فشار متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
antitype
U
نوع متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
delivered duty paid
U
یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
security countermeasures
U
اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
security
U
تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
social interaction
U
کنش متقابل اجتماعی
intract
U
عمل متقابل کردن
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
intervisibility
U
قابلیت دید متقابل
repost
U
ضربه متقابل زدن
interaction
U
عکس العمل متقابل
rebuttal
U
عمل متقابل پس زنی
rebuttals
U
عمل متقابل پس زنی
retort
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل تلافی
retorts
U
جواب متقابل دادن
retorts
U
جواب متقابل تلافی
benoni counter gambit
U
گامبی متقابل بنونی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
coefficient of mutual induction
U
ضریب القای متقابل
compensation trading
U
داد و ستد متقابل
conversion transconductance
U
رسانایی متقابل وارون
counteracts
U
عمل متقابل کردن
counteracting
U
عمل متقابل کردن
counteracted
U
عمل متقابل کردن
rebut
U
جواب متقابل دادن
internecine
U
کشتار متقابل قاتل
retaliation
U
عکس العمل متقابل
riposte
U
ضربه متقابل زدن
riposted
U
ضربه متقابل زدن
ripostes
U
ضربه متقابل زدن
riposting
U
ضربه متقابل زدن
rebuts
U
جواب متقابل دادن
rebutted
U
جواب متقابل دادن
rebutting
U
جواب متقابل دادن
counteract
U
عمل متقابل کردن
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
counter purchase
U
داد وستد متقابل
greco counter gambit
U
گامبی متقابل گرکو
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
differential field winding
U
سیمپیچ اهنربایی متقابل
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
crossfertilize
U
لقاح متقابل کردن
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
countercheck
U
سرزنش وتوبیخ متقابل
cross fire
U
اتش گلوله متقابل
counterattack
U
حمله متقابل کردن
countermine
U
با دسیسه متقابل خنثی کردن
counter charge
U
دعوی متقابل در امر جزایی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com