English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the litigants U طرفین دعوی
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
contracting parties U طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
dying declarations U افهارات پیش از فوت
it confirms my statements U موید افهارات من است
enfants terribles U کسی که با افهارات بی جاوکارهای بی موردموجب تصدیع خاطرگردد
enfant terrible U کسی که با افهارات بی جاوکارهای بی موردموجب تصدیع خاطرگردد
high contracting parties U طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
demurrer U عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
parties U طرفین
extremes U طرفین
disposed flank U طرفین باز
contracting parties U طرفین قرارداد
parties to a contract U طرفین قرارداد
contracting parties U طرفین متقاعدین
parties to a contract U طرفین متعاهدین
the contracting parties U طرفین متعاهدین
the contracting parties U طرفین متعاقدین
parties to the contract U طرفین عقد
mutual agreement U توافق طرفین
mutual concent U تراضی طرفین
cornering U طرفین پایگاه اصلی
side lights U چراغهای طرفین ناو
corners U طرفین پایگاه اصلی
corner U طرفین پایگاه اصلی
limbs U هرکدام از طرفین کمان
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
limb U هرکدام از طرفین کمان
tilt angle U زاویه تمایل به طرفین
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
sideline U خطوط طرفین میدان بازی
side lights U چراغ دریانوردی طرفین ناو
verandah U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
covenant U که بین طرفین مبادله می گردد
covenants U که بین طرفین مبادله می گردد
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
sidelined U خطوط طرفین میدان بازی
straddle split U وضع باز پاها به طرفین
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
leeboard U یکی از دو تخته طرفین کف قایق
verandas U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
veranda U ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sidelining U خطوط طرفین میدان بازی
sidelines U خطوط طرفین میدان بازی
consensual U مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
voluntary partition U افراز با رضایت یا سازش طرفین
hamstrung U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring U زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings U زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstringing U زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable. U طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
rectification U تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
side staddle hep U پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
ten yard U خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
blackguard U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguards U سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease U خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
equitable mortgage U از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
parlementaire U کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
contra proferentem U قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
restraint of trade U قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
sightscreen U دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cases U دعوی
professions U دعوی
profession U دعوی
lawsuit U دعوی
case U دعوی
lawsuits U دعوی
pretension U دعوی
suit at law U دعوی
strife U دعوی
pretensions U دعوی
claims U دعوی
quarrelling U دعوی
claiming U دعوی
quarrel U دعوی
claim U دعوی
claimed U دعوی
quarrelled U دعوی
quarrels U دعوی
quarreling U دعوی
quarreled U دعوی
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
quarreled U دعوی کردن
prime impression U دعوی ابتدایی
quarrelled U دعوی کردن
prime impression U دعوی بدوی
substituted service U اوراق دعوی
jactation U دعوی دروغ
quarreling U دعوی کردن
jactitation U دعوی دروغ
personal action U دعوی شخصی
personal action U دعوی منقول
suits U خواستگاری دعوی
suited U خواستگاری دعوی
s.c U همان دعوی
opponents U طرف دعوی
opponent U طرف دعوی
plea U پاسخ دعوی
suit U خواستگاری دعوی
quarrelling U دعوی کردن
lis mota U شروع دعوی
bringing an action U اقامه دعوی
initiating proceedings U اقامه دعوی
post litem motam U پس از طرح دعوی
issues U موضوع دعوی
issued U موضوع دعوی
claim for restitution U دعوی استرداد
litigants U اصحاب دعوی
disclaimer U ترک دعوی
issue U موضوع دعوی
civil action U دعوی مدنی
hypothetical case U دعوی فرضی
disclaimers U ترک دعوی
right of action U حق اقامه دعوی
cause of claim U منشاء دعوی
set up claim to U دعوی کردن
pretensions U دعوی خودفروشی
pretension U دعوی خودفروشی
claimants U اصحاب دعوی
parties U اصحاب دعوی
quarrel U دعوی کردن
set off U دعوی متقابل
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
subject of debate U موضوع دعوی
possessory action U دعوی مالکیت
mertis of the case U ماهیت دعوی
litigation U ترافع دعوی
vexatious action U دعوی ایذائی
party to a suit U طرف دعوی
proceeding for damage U دعوی خسارت
hearings U استماع دعوی
hearing U استماع دعوی
sue U دعوی کردن
cases U دعوی مرافعه
nullity proceeding U دعوی بطلان
relinquishment of a claim U ترک دعوی
relinquishment of a claim U اسقاط دعوی
litigation U دعوی قضایی
parties to a dispute U اصحاب دعوی
litigant U طرف دعوی
desistement U انصراف از دعوی
parties of dispute U اصحاب دعوی
waiving a claim U اسقاط دعوی
object of claim U خواسته دعوی
withdrawal of a case U استرداد دعوی
case U دعوی مورد
case U دعوی مرافعه
cases U دعوی مورد
quitclaim U ترک دعوی
desistement U ترک دعوی
acquittance U ترک دعوی
counterclaim U دعوی متقابل
quarrels U دعوی کردن
restitution of conjugal rights U دعوی تمکین
retraxit U استرداد دعوی
pleas U پاسخ دعوی
criminal action U دعوی جزایی
cross action U دعوی متقابل
ancillary suit U دعوی طاری
suing U دعوی کردن
remedy sought by plaintiff U خواسته دعوی
admissible case U دعوی مسموع
acquittance U سندترک دعوی
sues U دعوی کردن
sued U دعوی کردن
counter claim U دعوی متقابل
mobile warfare U جنگ سیال جنگی که در ان طرفین بامبادله اتش و کاربرد مانورو استفاده از زمین ابتکارعملیات را به دست گرفته وحفظ می نمایند
disclaims U ترک دعوی کردن
lodge a complaint U اقامه دعوی کردن
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
disclaimed U ترک دعوی کردن
litigates U طرح دعوی کردن
quarrelling U دعوی کردن منازعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com