Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leucocytosis
U
افزودگی ذرات سفید خون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
affixture
U
افزودگی
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
U
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
intermoleculary
U
بین ذرات در داخل ذرات
watermarks
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermark
U
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
leukon
U
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
white with blue stripes
U
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina
U
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
leukocyte
U
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
ingredient
U
ذرات
ingredients
U
ذرات
cosmic particles
U
ذرات کیهانی
metal foulings
U
ذرات فلز
elementary particles
U
ذرات بنیادی
intermolecular
U
بین ذرات
weight of solids
U
وزن ذرات
fundamental particles
U
ذرات بنیادی
intermolecular
U
در داخل ذرات
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
allergen
U
ذرات الرژی زا
sand blasting
U
ذرات سنگ
roily
U
پر از ذرات رسوبی
particle physics
U
فیزیک ذرات
radioactive rays
U
ذرات رادیواکتیو
molecular attracticm
U
جاده ذرات
denseness
U
تراکم ذرات
blood corpuscles
U
ذرات خون
planetesimal
U
ذرات سیارهای
emulsions
U
ذرات چربی دراب
particle physics
U
فیزیک ذرات اتمی
segregation
U
تفکیک ذرات بتن
cascade impactor
U
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات
absorption of charged particles
U
جذب ذرات باردار
emulsion
U
ذرات چربی دراب
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
pollinium
U
توده ذرات گرده گل
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
thershold temperature
U
استانه دمای ذرات
scattering of alpha particles
U
پراکندگی ذرات الفا
nebulize
U
تبدیل به ذرات کردن
particulate
U
دارای ذرات ریز
planetesimal hypothesis
U
فرضیه ذرات سیارهای
cohesion
U
التصاق یا قوه جاذبه ذرات
emulsified
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
dispersion
U
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات
polymerization
U
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون
emulsifying
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
emulsify
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
isometrics
U
دارای ذرات ریز متساوی
emulsifies
U
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن
fall out
U
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
isometric
U
دارای ذرات ریز متساوی
xanthochroid
U
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
achondrite
U
سنگ الماس بدون ذرات گرد
nucleon
U
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون
suspensoid
U
محلول سریشمی دارای ذرات معلق
vacuist
U
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد
kinetic theory
U
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
cohesion
U
نیروی جاذبه بین ذرات همگن
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
grain orientation
U
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lenticulate
U
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن
micronize
U
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن
grain size classification
U
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
dispersoid
U
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر
schiller
U
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی
atomizing
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
texture
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
textures
U
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
emulsion
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
charge neutrality
U
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
kinetic theory of heat
U
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود
atomized
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
mist
U
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
emulsioning
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomizes
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
diatomite
U
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
haze
U
غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
amylose
U
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد
electrophoresis
U
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
mists
U
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب
synchrotron
U
دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی
emulsioned
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
atomised
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising
U
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
emulsions
U
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
binders
U
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
iceneedle
U
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود
binder
U
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود
aerosol
U
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
physical analysis
U
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی
aerosols
U
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
atomisers
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizer
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
atomizers
U
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش
dispersion hardening
U
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
soft fails
U
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
air brush
U
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
atomic theory
U
فرضیهء اتمی که تمام مواد راترکیبی از ذرات اتم میداند تئوری انفصال ماده
wet filter
U
فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
emission theory
U
فرض اینکه نورعبارت است ازیک رشته ذرات سبک که ازجسم نورانی ریزش میکند
polymer
U
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
ether
U
جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
polymers
U
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار
polymeric
U
دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
zero air voids unit weight
U
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
minever
U
خز سفید
hoary headed
U
مو سفید
blank check
U
چک سفید
alabastrine
U
سفید
shiro
U
سفید
sow white
U
سفید
hoary
U
سفید
white tailed
U
دم سفید
whiting
U
گچ سفید
miniver
U
خز سفید
blankest
U
سفید
silvery
U
سفید
blank cheques
U
چک سفید
whiter
U
سفید
snowy
U
سفید
whitest
U
سفید
snow-white
U
سفید
white
U
سفید
chalks
U
گل سفید
chalk
U
گل سفید
chalked
U
گل سفید
blank
U
سفید
chalking
U
گل سفید
blank cheque
U
چک سفید
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
gray
U
سفید شونده
white level
U
تراز سفید
ice wool
U
کرک سفید
gray
U
کبود سفید
hellebore
U
خریق سفید
whitest
U
سفید کردن
gray bearded
U
ریش سفید
graybeard
U
ریش سفید
greater plantain
U
تخم سفید
whiter
U
سفید کردن
greensickness
U
یزقان سفید
greybeard
U
ریش سفید
carte blanche
U
کارت سفید
hoariness
U
سفید مویی
white cement
U
سیمان سفید
coif
U
عرقچین سفید
hoary headed
U
ریش سفید
gallvanized iron
U
اهن سفید
white flame
U
شعله سفید
blankbook
U
دفترچه سفید
cummin
U
زیره سفید
decolo
U
سفید کردن
duenna
U
گیس سفید
white heat
U
دمای سفید
White Paper
U
کتاب سفید
White Papers
U
کتاب سفید
white lead
U
سفید اب شیخ
carte blanche
U
کاغذ سفید
lilies
U
سوسن سفید
white dwarf
U
کوتوله سفید
flagtruce
U
پرچم سفید
lily
U
سوسن سفید
white f.
U
پرچم سفید
f. of truce
U
پرچم سفید
white flag
U
پرچم سفید
cows lungwort
U
بنک سفید
white cast iron
U
چدن سفید
habenaria
U
زر اوند سفید
neutral spirits
U
الکل سفید
the white house
U
کاخ سفید
snow white
U
سفید یکدست
mullen
U
بنگ سفید
mullein
U
بنگ سفید
monial
U
تنگ سفید
tinplate
U
اهن سفید
whitish
U
نزدیک به سفید
to grow
U
سفید شدن
blankest
U
ورقه سفید
blankest
U
سفید سفیدی
rose of may
U
نرگس سفید
riesling
U
شراب سفید
ratch
U
علامت سفید
ragstone
U
سنگ سفید
whiteboard
U
تخته سفید
White peacock
U
طاووس سفید
blank
U
سفید سفیدی
blank
U
ورقه سفید
tabula rasa
U
لوح سفید
polar bear
U
خرس سفید
polar bears
U
خرس سفید
madonna lily
U
گل سوسن سفید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com