Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
apportionment
U
افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cost allocation
U
سرشکن کردن هزینه
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
emblements
U
منافع حاصله از زمین
emblements
U
منافع حاصله اززمین مزروعی
profits a prendre
U
درCL عامل در حق علف چر وسایر منافع حاصله از زمین هم ذیحق میشود
beneficial ownership
U
مالکیت به نسبت منافع
measurement of benefits and costs
U
اندازه گیری منافع و هزینه ها
invisible hand
U
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
prorate
U
سرشکن کردن
compensation of error
U
سرشکن کردن خطا
benefit cost ratio
U
نسبت فایده به هزینه
the p of income to expenses
U
نسبت درامدبه هزینه
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
mark up price inflation
U
تورم ناشی از افزایش قیمت نسبت به هزینه
partitions
U
تقسیم افراز کردن
partition
U
تقسیم افراز کردن
how old are you
U
چندسال دارید چندساله هستید
fission to yield ratio
U
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
inseparable cost
U
حالتی که چند نوع کالا در یک واحدتولیدی ساخته شود و هزینه و مخارج هر یک نسبت به کل مخارج اختیارا" تعیین گردد
flash blindness
U
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
division or delimitation of property
U
افراز
parcelling
U
افراز
partition
U
افراز
partitions
U
افراز
partitioning
U
افراز
separating
U
افراز
partible
U
قابل افراز
partition of an estate
U
افراز ملک
partition of an estste
U
افراز یک ملت
partitions
U
جدار افراز
partition
U
جدار افراز
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
voluntary partition
U
افراز با رضایت یا سازش طرفین
voluntary
U
عمدی افراز ملک با تراضی شرکا
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
advantages accruning from
U
مزایای حاصله
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
overcharged
U
اضافی هزینه کردن
overcharges
U
اضافی هزینه کردن
cost minimization
U
حداقل کردن هزینه
internalization of costs
U
داخلی کردن هزینه ها
to live in a small way
U
با هزینه کم و بی سر وصدازندگی کردن
overcharge
U
اضافی هزینه کردن
overcharging
U
اضافی هزینه کردن
cost
U
هزینه بهاگذاری کردن
assessment
U
تعیین نتایج حاصله
feed back
U
بکارگیری اطلاعات حاصله
ration strenght
U
انرژی حاصله از جیره
assessments
U
تعیین نتایج حاصله
elbow grease
U
نیروی حاصله از کاردستی
expending
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expended
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expend
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
expends
U
مصرف کردن هزینه کردن خرج کردن
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
to recoup oneself
U
هزینه خود را جبران کردن
to indemnify any one's expense
U
هزینه کسیرا جبران کردن
costing
U
مشخص کردن هزینه عملیات
replacement cost
U
هزینه جایگزین کردن چیزی
shell out
U
هزینه چیزی را قبول کردن
revenue
U
منافع
perquisites
U
منافع
perquisite
U
منافع
earnings
U
منافع
end product
U
قطعات حاصله دستگاه نهایی
bombing errors
U
اشتباهات حاصله از پرتاب بمب
gas form natrural gas
U
بنزین حاصله از گاز طبیعی
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
coriolis effect
U
اثرنیروی حاصله از چرخش زمین
gulped
U
صدای حاصله از عمل بلع
ergotism
U
مسمومیت حاصله از خوردن سگاله
gulps
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulp
U
صدای حاصله از عمل بلع
gulping
U
صدای حاصله از عمل بلع
trespass against
U
خطا کردن نسبت به
abusing
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abuses
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abused
U
بدرفتاری کردن نسبت به
abuse
U
بدرفتاری کردن نسبت به
prorate
U
به نسبت تقسیم کردن
to reduce an establishment
U
کارمندان یا هزینه بنگاهی راکم کردن
spillover benefits
U
منافع خارجی
net benefits
U
منافع خالص
mutual interests
U
منافع مشترک
economic interest
U
منافع اقتصادی
pure interest
U
منافع خالص
public interest
U
منافع عامه
public interest
U
منافع عمومی
public benefits
U
منافع عمومی
private benefits
U
منافع خصوصی
union
U
اشتراک منافع
benefit spillovers
U
نشر منافع
unions
U
اشتراک منافع
capital gains
U
منافع سرمایهای
tangible benefits
U
منافع مرئی
harmony of interests
U
هماهنگی منافع
vested interests
U
منافع مقرره
fictitious dividens
U
منافع موهوم
harmony of interests
U
سازگاری منافع
conflict of interest
U
تضاد منافع
vested interest
U
منافع مقرره
conflict of interest
U
برخورد منافع
windfall gains
U
منافع اتفاقی
class interests
U
منافع طبقاتی
fictious dividened
U
منافع موهوم
scumble
U
نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
working asset
U
سرمایه حاصله در اثر کار وفعالیت
windchill
U
سرمای حاصله از وزش باد تبرید
flash burns
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
capitalized value
U
درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
spirochetosis
U
ابتلا به بیماری حاصله از میکروب اسپیروکت
clicks
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
thermojet
U
نیروی جت حاصله از حرارت موتور جت حرارتی
flash burn
U
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
solunar
U
حاصله در اثر خورشید و ماه باهم
clicked
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
platinum black
U
گرد سیاه پلاتین حاصله از حل املاح ان
click
U
صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
disclaiming
U
ترک دعوا کردن نسبت به
disclaims
U
ترک دعوا کردن نسبت به
attributing
U
نسبت دادن حمل کردن
disclaimed
U
ترک دعوا کردن نسبت به
asperse
U
هتک شرف کردن نسبت به
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
discriminate against someone
U
نسبت به کسی تبعیض کردن
disclaim
U
ترک دعوا کردن نسبت به
To show disrespect ( be respectful) to someone.
U
نسبت به هرکسی بی احترامی کردن
attribute
U
نسبت دادن حمل کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
attributes
U
نسبت دادن حمل کردن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
reimburse
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimbursing
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimbursed
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
reimburses
U
جبران کردن هزینه کسی یا چیزی راپرداختن
social security benefits
U
منافع تامین اجتماعی
undistributed earnings
U
منافع توزیع نشده
vesture
U
منافع و نمائات زمین
rent
U
مال الاجاره منافع
windfall gains
U
منافع باد اورده
separable accretions and benefits
U
نمائات و منافع منفصله
self regard
U
حفظ منافع شخصی
solidarity
U
اشتراک منافع ومسئولیتها
gains from trade
U
منافع حاصل از تجارت
undistributed earnings
U
منافع تقسیم نشده
valuation of benefits
U
ارزش گذاری منافع
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
stage fright
U
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
yaws
U
بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
hypervitaminosis
U
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
lay an information against some one
U
نسبت به کسی اعلام جرم کردن
invert
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
it is p to our interests
U
برای منافع مازیان اوراست
tangible benefits
U
منافع مشهود فواید عینی
explees
U
اجاره بها یا منافع زمین
the profits and accretions which are an
U
منافع و نمائات متصله مال
original and derivative estate
U
اصل مال یا نمائات یا منافع ان
competitive price
U
قیمت حاصله ازرقابت خریداران وفروشندگان در بازار ازاداقتصادی
to orient compound
U
نسبت اجزای ترکیبی را بایکدیگر تعیین کردن
protection and indemnity club
U
باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
phenology
U
مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
sepsis
U
مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریهاومواد فاسد بخون
jet propulsion
U
نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
shifting use
U
مالکیت منافع زمین با درج شرط به نفع ثالث
severalty
U
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
p&l club
U
club indemnity protectionand باشگاه حفظ منافع و جبران خسارت
saving
U
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
solipsism
U
فرضیهای که معتقد است نفس انسان چیزی جز خودوتغییرات حاصله درنفس خودرا نمیشناسد
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
shell-shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock
U
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
intervener
U
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
exterior angle
U
زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
carriages
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
electrotherapy
U
معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
cavitation
U
بریدگی حاصله ازحرکت پروانه کشتی بریدگی شیار
bump
U
ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
to trace the p of a person
U
دودمان کسی راپرسیدن نسبت کسی راتعیین کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com